آمادگی دفاعی متوسطه دوم نجف آباد

وبلاگ گروه دفاعی نجف آباد

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

زندگینامه حضرت علی اکبرعلیه السلام

زندگی نامه علی اکبر (ع)

حضرت علی اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است که جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته   است. (3)

نقل است روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اکبرسئوال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی،« ما یُریدُ اَبُوک؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت کند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

 درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شد، که وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود. (4)

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:

« یا قوم، هولاءِ  قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)    

این قول مبتنی بر این است که وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذکر کرده اند، وی در مکتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز  پدرش امام حسین(ع) در مدینه و کوفه تربیت و رشد و کمال یافت.

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش  قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

به هر روی علی اکبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می کند: هنگامی که اباعبد الله الحسین علیه السلام در کاروان خود حرکت به سمت کربلا می کرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مکاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت که خارج شد استرجاع کرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اکبر(ع) در کنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده کلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این کاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اکبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باکی نداریم،

گفتنی است، با این که حضرت علی اکبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نکرد، بلکه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن  بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربکَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحکُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)    

علی اکبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مبارکش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا کرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوک نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.

 

امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناک و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی که سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدک العفا.(8)
(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله  و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)

اما از این که وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا کوچک تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده که دلالت دارد بر این که وی از جهت سن کوچک تر از علی اکبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: کان لی اخ یقال له علیّ اکبر منّی قتله الناس ...(10)

مقبره حضرت علی اکبر علیه السلام  در کربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اکبر علیه السلام می باشد.


۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

حضرت علی اکبر (ع)

آیا حضرت علی اکبر ازدواج کرده بوده یا نه و اگر ازدواج کرده نام همسر و فرزند ایشان چه بوده است؟
پرسش
آیا حضرت علی اکبر ازدواج کرده بوده یا نه و اگر ازدواج کرده همسر ایشان که بوده است؟ بنده فقط در این حد می دانم که حضرت علی اکبر بزرگ تر از امام سجاد بوده و امام سجاد فرزند 4ساله داشته (امام محمد باقر)، ولی در هیچ کجا نامی از زن حضرت علی اکبر نیست و می دانم که سن حضرت علی اکبر بیشتر از 24سال بوده است. (این مطالب را با استفاده از تحقیقاتی که کرده ام می دانم و به این تحقیقات شکی ندارم).
پاسخ اجمالی
در باره این که حضرت علی اکبر (ع) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو نظر وجود دارد. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند، اما بر اساس دلایلی؛ مانند این فراز از زیارت حضرت علی اکبر (ع): «...صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا...»، می توان احتمال داد که ایشان دارای فرزند بوده. البته با جست و جوهایی که انجام شد، نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت به دست نیامد.
پاسخ تفصیلی

پدر گرامی حضرت علی اکبر (ع) [1] ، امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی، دختر ابو مرّة بن عروة بن مسعود ثقفی است. [2]

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود، که به پیامبر اسلام (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد.

علی اکبر (ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین (ع) بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد. وی نخستین شهید بنی هاشم و آل ابی طالب در روز عاشورا بود. [3]

در باره این که حضرت علی اکبر (ع) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو نظر وجود دارد:

اول. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند. [4]

دوم. بر اساس دلایلی که وجود دارد، گروهی دیگر وجود زن و فرزند را برای آن جناب ثابت کرده اند. برخی از این دلایل عبارت اند از:

1. در زیارتی که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) درباره حضرت علی اکبر (ع) نقل کرده، عباراتی وجود دارد که نشان دهنده این است که علی اکبر (ع) دارای فرزند بوده است؛ مانند این فراز:«...صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا...». [5] و یا: « صلى الله علیک و على عترتک و أهل بیتک و آبائک و أبنائک و أمهاتک الأخیار الأبرار الذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»؛ که در این زمینه باید گفت: گرچه فراز اول را به تنهایی نمی توان دلیل قانع کننده ای برای اثبات وجود فرزندی برای ایشان دانست، اما فراز دوم قطعا نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) دارای خانواده و فرزندانی بوده است؛ زیرا کلمه «ابنائک» جمع است و نیز کلمه «عترتک» که عترت هرکسی ذرّیه و فرزندان او محسوب می شود.

2. بزنطى می گوید: از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: آیا کسی می تواند با زن و با کنیزى که از پدرش فرزند دار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالى ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد (ع) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن (ع) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد... .امام در پاسخ فرمود: این طور که گفتى نیست؛ امام سجاد (ع) با دختر امام حسن (ع) ازدواج کرد و نیز با ام ولد (کنیزِ صاحب فرزند) برادرش على بن الحسین که در کربلا کشته شد، نیز ازدواج نمود. [6]

از جهت سندی، شخصیت های موجود در سند این روایت ثقه هستند [7] و از لحاظ محتوا این روایت نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) فرزندی از یک کنیز داشته است.

پس، طبق بیان فوق، حضرت علی اکبر (ع) دارای همسر و فرزند بوده، امّا با تحقیقی که انجام شد به نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت دست نیافتیم.


۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

ولادت حضرت علی اکبرعلیه السلام

ولادت حضرت علی اکبرعلیه  السلام راخدمت امام الزمان وجهانیان تبریک عرض مینماییم. 

۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

همایش فوریت های پزشکی

ادامه مطلب...
۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

تبریک نیمه شعبان

تولدعزیززهرا مبارک

۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

پاسخ آیت الله بهجت درباره ی امام زمان عجل الله

احمدبن حسن بن ابی‌صالح خجندی، مدتی در جست‌وجوی امام زمان(عج) شهرها را می‌گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت...

به گزارش مشرق؛ پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش‌ها و پاسخ‌ها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ می‌دهد:

راه‌های تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج)

*رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟

رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکعن است:

الف) در عالم خواب؛

ب) در حال مکاشفه؛

ج) در حال بیداری.

که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:

۱ ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونه‌ای که دیدار‌کننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی می‌شود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمی‌شناسند.

۲ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهم‌تری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فو‌ق‌العاده اندک است؛

۳ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات می‌کند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی می‌پندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا می‌کند که وی امام عصر(عج) بوده است.

بیشتر تشرفاتی که در کتاب‌ها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمی‌دهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا می‌کند که وی امام بوده است.

اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیت‌هایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بی‌تقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.

دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت

*چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی‌شناسند؟

زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می‌کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات‌هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی‌خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت‌اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.

در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده‌ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته‌اند، به محضر آن حضرت شرف‌یاب شوند.

البته این شرف‌یابی می‌تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می‌بینند ولی نمی‌شناسند؛ گروهی می‌بینند و می‌شناسند و حضرت هم با آنان سخن می‌گوید؛ برخی او را می‌بینند و می‌شناسند و اجازه می‌یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت‌ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.

در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می‌شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.

چرا نباید برای دیدن بقیة‌الله(عج) اصرار کرد

*آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی می‌شود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟


دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانه‌روز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمی‌شود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسان‌های معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه می‌کردند و حتی گاهی با آنها مخالفت می‌کردند.

دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی‌شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست‌گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.

مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می‌بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.

احمد ‌بن حسن بن ابی‌صالح خجندی، مدتی در جست‌وجوی امام زمان(عج) شهرها را می‌گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامه‌ای از طریق حسین‌بن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو می‌کوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».

جواب آمد: «هر کس در خصوص من جست‌وجو و تجسس کند، مرا می‌طلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».

بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.

نظر آیت‌الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)

*آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می‌زند؟


قطعا گناه کردن، مهم‌ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می‌فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می‌رسد و ما آن را ناخوش می‌داریم و از ایشان نمی‌پسندیم».

آیت‌آلله بهجت نیز بیان فرموده‌اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی می‌رسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی می‌فرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر می‌برند، با فضیلت‌ترین مردم همه زمان‌ها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».

از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) می‌فرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».

بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار می‌آید، آن‌گاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت. 
منبع: باشگاه خبرنگاران
۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

امام زمان عجل لله

ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: گویا می‌بینم که قائم(ع) با خانواده و فرزندانش در مسجد سهله فرود آمده است.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مسائل پیرامون زندگانی امام زمان(عج) یکی از موضوعات جذاب برای مسلمانان و منتظران آن حضرت است و بسیاری از مردم دوست دارند که از جزئیات زندگی ایشان مانند محل سکونت و یاران او بیشتر بدانند. یکی از موضوعات جذاب برای منتظران مهدی موعود(عج) این است که آیا ایشان ازدواج کرده‌اند یا خیر و آیا فرزندی دارند؟

اظهار نظر کردن در خصوص زندگانی امام زمان(عج) کار آسانی نیست و نمی‌توان در این مورد به یقین رسید، اما در این گزارش قصد داریم احادیث و روایات مطرح شده در این زمنیه را به طور مشروح بیان کنیم.

در خصوص ازدواج حضرت صاحب الزمان(عج) سه نظریه وجود دارد:
1. امام (عج) اساساً ازدواج نکرده است.
2. ازدواج کرده است اما فرزند ندارد.
3.  آن جناب ازدواج کرده و فرزند هم دارد.

لازمه‏ پذیرش احتمال اوّل، این است که آن حضرت یکى از سنت‏‌هاى اسلامى را ترک گفته باشد و چنین امرى بعید به نظر مى‏‌رسد. البته گفته شده است که مسئله غیبت امام زمان(عج) اهم است و ازدواج مهم. مانعى ندارد که به خاطر امر مهم تر، مسئله ی مهم ترک شود، ولى این گفتار مورد پذیرش نیست؛ چون میان غیبت و ازدواج تزاحمى وجود ندارد و این دو قابل جمع هستند.

اما افرادی که معتقدند حضرت مهدی(ع) ازدواج کرده است، به دو دسته دلیل استناد می‌کنند:
الف) روایاتی که در فضیلت ازدواج وارد شده و در آنها تأکید شده است که ازدواج، سنّت پیامبر اکرم(ص) است و هرکس از آن روی گرداند، از پیامبر نیست.(1)

محدّث نوری رحمه الله در پاسخ کسانی که می گویند: «معلوم نیست حضرت حجّت علیه السلام اولاد و عیال داشته باشد»، می‌نویسد:چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیم جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب تحریص(تشویق کردن) که در فعل آن و تهدید و تخویف(برحذر داشتن) در ترکش شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر(ص) امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده [است].(2)

ب) روایات، دعاها و زیارت هایی است که درآنها به نوعی به همسر و فرزند داشتن آن حضرت تصریح یا اشاره شده است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

یک - شیخ طوسی درباره غیبت امام مهدی علیه السلام به نقل از مفضّل بن عمر، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که شاید از آن بتوان دریافت که آن حضرت فرزند دارد:

همانا صاحب این امر دارای دو غیبت است: یکی از آن دو چندان به درازا می کشد که برخی از مردم می گویند: او مرده است و بعضی می گویند: او کشته شده است و عدّه ای از ایشان می گویند: او رفته است. تا این که از یارانش جز افراد اندکی، کسی بر امر او باقی نمی ماند و از جایگاهش نه کسی از فرزندانش و نه دیگری آگاهی دارد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می‌رسد.(3)

به نظر می رسد استدلال به روایت یاد شده چندان درست نباشد؛ زیرا نعمانی نیز در کتاب خود همین روایت را نقل کرده است، ولی پایان آن، با آنچه از شیخ طوسی نقل شد، متفاوت است و نمی توان از آن استفاده کرد که آن حضرت فرزندی دارد. متن روایت چنین است: «و از جایگاهش هیچ کس از دوست و بیگانه آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد».(4)

دو - ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود:
گویا می‌بینم که قائم علیه السلام با خانواده و فرزندانش در مسجد سهله فرود آمده است.(5)

سه - در بخشی از صلوات معروف به ضراب اصفهانی که از امام عصر علیه السلام نقل شده و خواندن آن در عصر روزجمعه سفارش گشته، چنین آمده است:
بار خدایا، به او درباره خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، خاصّش، عامش، دشمنش و همه اهل دنیا، عطا فرما آنچه را که دیده اش را روشن و دلش را مسرور گرداند.(6)

چهار - در یکی از دعاهای عصر غیبت از امام رضا علیه السلام نقل شده، عبارتی مشابه صلوات ضراب اص
ادامه مطلب...
۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

امام سجاد علیه السلام

دعای استجابت به نقل از امام سجاد (ع)
دعای استجابت به نقل از امام سجاد (ع)

کفعمی در بلد الامین دعایی از حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام نقل کرده و فرموده این دعا را مقاتل ابن سلیمان از آن حضرت روایت کرده و هم گفته هر که صد مرتبه آن را بخواند و دعایش مستجاب نگردد مقاتل را لعنت کند ...

إلهی کیف أَدعوک و أنا، أنا

و کیف أقطَعُ رجائی منک و أنت، أنت!

إلهی إذا لم أسئلک، فتعطینی

فَمَن ذا الذی اسئلُهُ، فَیُعطینی

الهی إذا لم أدعوک، فَتَستَجیبَ لی

فمن ذا الذی أدعوه، فَیَستَجیبُ لی

إلهی إذا لم أتضرع إلیکَ فترحَمَنی

فمن ذا الذی أتضرعُ إلیه، فیَرحمُنی

الهی فکما فلقت البحر لموسی علیه السلام و نجَّیته

أسئلک أن تصلی علی محمد و آله

و تفرج عنی فَرَج عاجل غیر آجل

بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین

***

معبود من چگونه بخوانم تو را و من همان من گنه‌کارم

و چگونه امیدم را از تو قطع کنم و تو همان توی آمرزنده‌ای

الهی هرگاه درخواست نکنم از تو پس می‌بخشی به من

پس کیست آنکه از او درخواست کنم و به من ببخشد

الهی هرگاه نخوانم تو را پس اجابت کنی مرا

پس کیست آنکه بخوانم او را پس اجابت کند مرا

معبود من هرگاه گریه و زاری کنم به درگاهت پس رحم کنی به من

پس کیست آنکه گریه و زاری کنم به سوی او پس به من رحم کند

معبود من پس همان طور که دریا را برای موسی علیه‌السلام شکافتی و او را نجات دادی

درخواست می‌کنم از تو که درود فرستی بر محمد و خاندان پاکش

و اینکه نجات دهی مرا از آنچه گرفتارم در آن و گشایش دهی برایم گشایشی فوری نه مدت‌دار

به حق افزون بخشی‌ات و به حق رحمتت ای رحم کننده‌ترین رحم کنندگان...

منبع: مفاتیح الجنان
۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

حضرت ابوالفضل

 

عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.

 

امام علی( ع ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ، با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .

 

می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (ع) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یاد غم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .

 

ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت ، شوهر دیگری اختیارنکردبا آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .

 

وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد .روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .

 

عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد واز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .

 

روزی حضرت علی (ع) ، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت : بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

 

عباس نه تنها در قامت رشید بود،بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود.او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است .

 

عباس در سنین دوازده تا چهارده سالگی،زمانی که علی ( ع ) با دشمنان درگیر بود،در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاداجازه جهاد به اوداده نمی شد،ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:

 

در یکی از روزهای جنگ صفّین،نوجوانی نقابدار از سپاه علی (ع) به میدان آمد.ترس و دلهره  سپاه معاویه رادربرگرفت.هر کس ازدیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طورشجاعانه  پابه میدان جنگ نهاده است ؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد.معاویه به سردار نامی خود،ابن شعثاء،دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفردرجنگ می دانند،چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟بهتر است یکی ازپسرانم رابرای کشتن او بفرستیم.معاویه قبول کردو ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ بااین نوجوان به میدان فرستاد.امّا او دریک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد.ابن شعثاء فرزنددوم خودرا فرستاد،او نیز کشته شدو به این ترتیب هرهفت پسراو کشته   شدندوخود اوبا عصبانیّت پا به میدان گذاشت وبه آن نوجوان دلاور گفت:تو پسران مرا کشتی ، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند.ولی خوداونیزدرمدّت کوتاهی به پسرانش پیوست.همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام(ع) اورا پیش خودخواندونقاب او را برداشت وپیشانی اورا بوسید.همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.

 

همچنین درجنگ صفین،زمانی که سپاه معاویه راه آب رابه روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛امام (ع) جمعی رابه فرماندهی امام حسین (ع) جهت باز کردن راه فرستادکه عباس هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است .

 

عباس چهارده ساله بودکه پدرش درواقعه محراب خونین کوفه دررمضان سال چهلم هجری به  شهادت رسید.او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین،شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است.او هرگز توصیه ای راکه پدرش در شب 21 ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد ، از یاد نبرد . آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.

 
پس از شهادت امام علی (ع) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (ع) را هم تجربه کرد.

 

سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (ع)،از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند.دورانی که وعّاظ در منبر ها معاویه را مدح و به علی (ع) ناسزا می گفتند .

 

وقتی امام حسن(ع) مسموم و شهید شد . عباس24 سال داشت.شهادت امام حسن بار دیگر بنی هاشم راسوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم واندوه ازدست دادن برادرش متأثّر و اندوهگین شد . عباس چند سال بعد از شهادت پدرش ، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد . عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولدو رشد یافته بود.حاصل ازدواج عباس بالبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود.میگویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل ) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود .

 

عباس درهمه دوران زندگی اش،همراه برادرش امام حسین(ع) بود.او جوانی خودرا صرف خدمت به امام حسین (ع) کرد.او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی برگرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند.آنان حدودسی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند .

 

پس از مرگ معاویه،هنگامی که حاکم مدینه امام حسین رابه دارالإماره دعوت کردتاپیام یزید را به او تسلیم نماید،عباس به همراه این سی نفردر بیرون ازدارالإماره حاضر بودندو ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.

 

عباس سرپرستی قافله امام حسین را در کوچ به کربلا بر عهده داشت .او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد . او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .

 

در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا ، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار  فرزندان امام (ع) ، بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد . اورفت و با شجاعت صف دشمن را شکست،خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد،جرأت نکرد جرعه ای بنوشد.چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند .

 

دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست،توان برابری با او را ندارند.به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت.عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست دادوبا ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد .امام حسین(ع)خود را به بالین عباس رساندواو در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری ازغم و اندوه درکربلا تنها گذاشت.عباس در موقع شهادت 35 سال داشت .

 

امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید:خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که درراه برادرش ایثارو فداکاری کرد و ازجان خود گذشت.چنان فداکاری کردکه دو دستش قطع شد.

 

خداوند نیز به او همانندجعفر بن ابی طالب،درمقابل آن دو دست قطع شده،دو بال عطا کردکه با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند.عباس نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند .

ادامه مطلب...
۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

سخنان دهبری

انتخابات در کشور ما یک حرکت نمایشی نیست. پایه های نظام ما همین انتخابات است.[1]

 یکی از پایه ها [نظام جمهوری اسلامی], انتخابات است.[2]

 مردم سالاری دینی با حرف نمی شود؛ مردم سالاری دینی با شرکت مردم, حضور مردم, اراده مردم, ارتباط فکری و عقلانی و عاطفی مردم با تحولات کشور صورت می گیرد؛ این هم جز با یک انتخابات صحیح و همگانی و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. این مردم سالاری, عامل پایداری ملت ایران است.[3]

 انتخابات سرمایه گذاری عظیم ملت ایران است.[4]

 [انتخابات] مثل این [است] که شما سرمایه ی سنگین و عظیمی را در بانک می گذارید, بانک با آن کار می کند و شما از سودش استفاده می کنید.[5]

 آراء یکایک شما مردم سهمی است ا زهمان سرمایه گذاری و سپرده گذاری. هر رأیی که شما در صندوق می اندازید, مثل این است که یک بخشی از پول آن سپرده را دارید تأمین می کنید.[6]

 یک رأی هم اهمیت دارد.[7]

 هرچه انتخابات پرشورتر باشد, عظمت ملت ایران بیشتر در چشم مخالفان و دشمنان دیده خواهد شد؛ برای ملت ایران حرمت بیشتری خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنیا خوشحال می شوند.[8]

 عظمت ملت ایران را حضور مردم در انتخابات نشان می دهد, انتخابات این است.[9]

 بنده همواره در درجه اول در انتخابات سعیم بر این است که به مردم عرض کنم حضور شما در این انتخابات مهم است.[10]

 [انتخابات], تصدیق و تأیید و مستحکم کردن نظام جمهوری اسلامی است.[11]

 انتخابات با سرنوشت مردم سر و کار دارد؛ بخصوص انتخابات ریاست جمهوری که سپردن قوه ی اجرائیه ی کشور به دست یک نفر و یک مجموعه است که کشور را برای مدت چند سال اداره کنند.[12]

 کسانی که برای انتخابات خود را نامزد می کنند, بدانند که انتخابات یک وسیله ای است برای بالا بردن توان کشور, برای آبرومند کردن ملت.[13]

 انتخابات فقط ابزاری برای قدرت طلبی نیست.[14]

 مبادا نامزدها در اثنای فعالیت های انتخاباتی خودشان جوری رفتار کنند و حرفی بزنند که دشمن را به طمع بیندازند. رقابت ها را منصفانه کنند, حرف ها را منصفانه کنند, از جاده ی انصاف خارج نشوند.[15]

 میدان برای همه باز است؛ [نامزدها] بیایند در میدان انتخابات خود را بر مردم عرضه کنند.[16]

 درباره ی موضع رهبری در مورد انتخابات, گمانه زنی و شایعه و این ها همیشه بوده و خواهد بود. بنده یک رأی دارم, آن را در صندوق می اندازم. به یک نفری رأی خواهم داد, به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت که به کی رأی بدهید, به کی رأی ندهید؛ این تشخیص خود مردم است.[17]

 حمایت کردن از خدمتگزاران در کشور, وظیفه ای است که هم من دارم, هم همه دارند؛ این مربوط به اعلام موضع انتخاباتی نیست.[18]

بنده از هر حرکت خوبی, از هر اقدام خوبی, از هر پیشرفتی, از هر خدمتی به مردم, از هر دلجویی ای از محرومین, از هر ایستادگی در مقابل ظلم و استکبار استقبال می کنم و از آن کسی که این کار را کرده است, تشکر و سپاسگزاری می کنم؛ هر دولتی باشد, هر شخصی باشد؛ این وظیفه من است.[19]

 انتخابات یکی از آن عرصه های بسیار حساس و تعیین کننده است.[20]

 اگر هر دوره ای از این دوره های انتخابات را شما ملاحظه کنید, تحلیل کنید, خواهید دید در هر کدام از انتخاب های ما _ چه انتخابات ریاست جمهوری و بعضی انتخابات های دیگر_ در هر برهه ای سعی گردانندگان تبلیغات خصمانه ی استکبار جهانی بر این بوده است که حضور مردم را کمرنگ کنند؛ انگیزه مردم را کم کنند؛ همت آنها را, امید آنها را نسبت به انتخابات از بین ببرند یا کمرنگ کنند.[21]

 آنچه در انتخابات بسیار مهم است, حضور عمومی مردم است؛ همه باید در انتخابات شرکت کنند؛ این یک وظیفه ملی است.[22]

 انتخابات یک فریضه است؛ همه باید شرکت کنند.[23]

 همه باید خود را موظف بدانند برای اینکه در انتخابات شرکت کنند.[24]

 انتخابات در کشور ما در مقایسه با انتخاب هایی که ما می بینیم در دنیا دارد انجام می گیرد و خبرش را داریم, جزو سالم ترین هاست؛ انتخاباتِ خوبی است.[25]

 آنچه که اصل است, حضور در انتخابات است؛ باید همه در انتخابات شرکت کنند؛ این یک وظیفه عمومی است.[26]

 یکی از نمونه های عظمت این نظام, همین انتخابات است.[27]

 یکی از آن شاخصه های مهم پیروزی ملت ایران {انتخابات} است.[28]

 این انقلاب با شجاعت تمام بر آراء مردم تکیه می کند؛ خاطرش جمع است و می خواهد این انتخابات که به معنای دخالت مردم, حضور مردم, تصمیم گیری مردم است, به هر قیمتی باشد؛ این را اصرار می کند.[29]

 سعی شود اهمیت و ارزش و عظمت انتخابات محفوظ بماند؛ معلوم باشد. مردم با امید و اعتماد به پای صندوق ها بروند.[30]

 قریب به سی سال است که دستگاه های مجری این مملکت دارند انتخابات را انجام می دهند با سلامت کامل.[31]

 بعضی ها حتی شرم نکردند, گفتند ناظر بین المللی بیایند نظارت کنند بر این انتخابات؛ بیگانه ها, دشمن ها که با اصل انتخابات و با اصل ملت ایران مخالفند؛ با هر چیزی که به نفع ایران است مخالفند, اینها بیایند بشوند قاضی! این, بزرگ ترین جسارت به ملت ایران است.[32]

 آراء مردم دست اینها {وزارت کشور, شورای نگهبان, ناظران و مجریان} امانت است؛ نگذارند کسی دخالت بکند؛ نفوذ بکند.[33]

 حیثیت انتخابات عظیم مردم و این کار بزرگ مردم را مرتب با اینکه شبهه اندازی کنند که آره, بناست تقلب بشود, بناست فلان بشود, نشکنند.[34]

 در انتخابات با کرامت رفتار کنند همه؛ چه آنهایی که نامزد می شوند, چه آنهایی که طرفدار آنهایند, چه آنهایی که مخالف با بعضی از نامزدها هستند.[35]

 جناح های مختلف کشور, بداخلاقی و بدگویی و اهانت و تهمت و این حرف ها را مطلقاً راه ندهند. این از آن چیزهایی است که اگر پیش بیاید, دشمن از او خوشحال می شود.[36]

 نگذارید انتخابات بشود ملعبه دست بیگانگان.[37]

 انتخابات مال ملت ایران است, مال جمهوری اسلامی است, مال اسلام است.[38]

 ملت ایران وقت انتخابات که می رسد, احتیاج به بصیرت دارد؛ نگاه کند ببیند دشمن چه موضعی گرفته است در قبال این حرکت عظیم مردمی؛ حواس خود را جمع کند, تصمیم درست بگیرد. این هم وظیفه ی ما مردم است که بایستی مراقبت کنیم.[39]

 من اصرارم در همه انتخابات ها بر حضور است.[40]

 باید آمد سر صندوق رأی, به کوری چشم دمشن بایستی رأی داد.[41]

 دشمن می خواهد که ملت انتخابات نداشته باشد.[42]

 وقت انتخابات هم که می شود _ شاید یادتان هست _ غالباً از انتخابات یک حرفی می زنند که معنایش این است که مردم در انتخابات شرکت نکنید؛ کارهایی می کنند, تلاش می کنند؛ گاهی به وسیله آدم های غافل و فریب خورده, گاهی به وسیله آدم های وابسته, کارهایی می کنند که بلکه مردم را از شرکت در این مراسم عظیم باز بدارند, که انتخابات یکی از این مراسم بسیار عظیم است.[43]

 من توصیه ام به مردم در درجه اول این است که بیایند وارد میدان انتخابات شوند, صندوق های رأی را پررونق کنند. خود این صفوفی که ایستادند, ممکن است زحمت هم داشته باشد؛ در هوای سرد؛ یک ساعت _ کمتر, بیشتر _ امام این مجاهدت است, این جهاد است؛ این زحمت پیش پای خدای متعال ارج دارد. بروند رأی بدهند.[44]

به کی رأی بدهند؟ شاخص این است که شعارهای انقلاب بایستی به وسیله مسئولین و منتخبین ما روزبه رو زنده تر شود. ... علاج دردهای این ملت و وسیله رسیدن به آرمان های این ملت, شعارهای انقلاب است؛ اینها باید حفظ شود. آن کسانی که با این شعارها به معنای حقیقی کلمه مخالفند, دشمن این شعارهایند؛ اینها نباید در مراکز تصمیم گیری واقع بشوند.[45]

 باید کسی... را {انتخاب کنیم که}, معتقد به توانایی های ملی باشد, معتقد به اسلام, معتقد به انقلاب باشد و شاخص ها را قبول داشته باشد. این آن نقطه ی حساس است.[46]

 با انتخابات شما اینها دشمنند؛ با اصل انتخابات دشمنند؛ با حضور پرشور و گسترده ی مردم در انتخابات دشمنند؛ با انتخاب آدم های اصلح و طرفدار حقوق مردم و متعبد و پایبند به مبانی اسلامی و ارزش های اسلامی مخالفند, دشمنند؛ چرا؟ چون می دانند اینها هم انتخابات, هم حضور گسترده ی مردم, هم حضور آدم های مناسب و شایسته ..., به ضرر آنهاست؛ لذا محافظت می کنند. هر جور مخالفتی که می توانند می کنند؛ تبلیغات می کنند, رادیو به راه می اندازند, در رادیوهای گوناگونشان به خیال خودشان مردم را از انتخابات دلسرد می کنند _ دارند به خیال خودشان کار می کنند _ نتیجه هم ان شاءالله کاملاً بعکس است.[47]

 چون می دانند که ملت ایران با حضور پرشور در انتخابات برای خود قدرت می آفریند, عزت خلق می کند, می خواهند این نباشد. البته از همین حالا معلوم است, در طول این سی سال گذشته هم معلوم بوده است که هر وقت دشمنان این ملت سعی کردند مردم در انتخاباتی شرکت نکنند و تبلیغات کردند, مردم بعکس پرشورتر در انتخابات شرکت کرده اند. این دفعه هم همینجور خواهد شد به توفیق الهی.[48]

 آنها می دانند که حضور پرشور مردم در انتخابات به مردم قدرت می دهد و آنها دیگر نمی توانند نقشه هایشان را نسبت به ایران اجرا کنند. می خواهند این نباشد. تمام دستگاه های تبلیغاتی شان را به راه انداخته اند که مردم را از حضور در انتخابات منصرف کنند. عواملشان هم البته هستند متأسفانه؛ غیر از رادیوها و وسائل تبلیغاتی آنها, گاهی در گوشه و کنار در داخل هم هستند, برای یانکه مردم را از انتخابات دلسرد کنند.[49]

 {دشمنان} برای اینکه اینها {خدمات مسئولان} را از چشم مردم دور کنند و مردم را دلسرد کنند, هر چه می تواند و در چنته دارند, علیه دولت, علیه مجلس, علیه مسئولین بیان می کنند, تا مردم را دلسرد کنند. یا مثلاً شبهه ی در خود انتخابات, که آیا این انتخابات آزاد است, آیا آزاد نیست؟ آیا رد این انتخابات دستکاری نمی شود, تقلب نمی شود؟ من می توانم با اطمینان کامل به شما عرض کنم که انتخابات ... درست انجام می گیرد.[50]

 شرکت و حضور در انتخابات برای مردم, هم یک فریضه سیاسی است, هم یک فریضه دینی است. این مثل این است که یک انسانی بدن خودش را با ویتامین و با غذاهای مقوی تقویت کند؛ وقتی بدن تقویت شد, میکروب ها دیگر نمی توانند در او نفوذ کنند؛ دشمنی هم اگر حمله کرد, می تواند از خودش دفاع کند. این, مهمترین مسئله در باب انتخابات است؛ یعنی حضور مردم.[51]

 من خواهش می کنم همیشه, در همه دوران ها, انتخابات ها را وسیله ای قرار بدهید برای قوت ملی, برای افزایش اقتدار ملی؛ نه برای تضعیف نظام و تضعیف آبروی ملت.[52]

 جنجال هایی که بعضاً از طرف بعضی از احزاب و گروه ها و جریان های سیاسی و جناح های بداخلاق در اطراف انتخابات می شود, تضعیف کننده کشور و ملت و نظام است.[53]

 جناح های مختلف, جریان هیا مختلف, گرایش های مختلف, با شوق و ذوق و علاقه مندی همه عواملشان را بسیج کنند و انتخابات را به عنوان یک هدف عالی, هدف خوب, هدف شیرین مورد توجه قرار بدهند و به دعوا و جنجال و اهانت و پنجه به روی هم کشیدن قضایا را نکشانند.[54]

 انتخابات را وسیله ای بکنید برای اینکه دشمنان را ناامید بکنید.[55]

 ملت ایران انتخابات را قدر بدانند.[56]

 انتخابات یک نمایشگاه است برای نشان دادن عزم و رشد ملی ملت ایران, استقامت ملت ایران, دانایی و هوشیاری ملت ایران, پایبندی ملت ایران به نظام مردم سالاری دینی.[57]

 آن کسانی که به وسیله شورای نگهبان صلاحیت آنها اعلام می شود, معنایش این است که یان از حداقل صلاحیت مورد نیاز برخوردار است. در بین این کسانی که اعلام می شوند, افرادی هستند با صلاحیت های بالاتر, افرادی هستند در سطح پایین تر. هنر ملت ایران ... این است که دقت کنند, نگاه کنند, بشناسند اصلح را, بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان, بهترین از لحاظ اخلاص و امانت, بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی یرای حضور در میدان های انقلاب؛ دردشناس ترین و دردمندترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.[58]

 مردم توجه باید داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست؛ وعده های غیرعملی ملاک نیست.[59]

 وعده های غیرعملی دادن, وعده های بزرگ دادن, اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ گاهی علامت منفی هم هست. از طرف علاقه مندان به نامزدهای انتخاباتی گوناگون, بداخلاقی های انتخاباتی, شایسته ملت ما نیست؛ تهمت زدن آدم های مؤمن را, مصونیت دار از لحاظ اسلامی و شعری را؛ در معرض هتک آبرو قرار دادن در شبنامه ها, در مطبوعات, در پایگاه های اینترنتی و غیره, اینها اصلاً مصلحت نیست.[60]

 من به طور جد از همه کسانی که نسبت به نامزدهای مختلف علاقه مندی ای دارند, درخواست می کنم, اصرار می کنم که این علاقه مندی خودتان را از راه تخریب دیگران, اهانت به دیگران, متهم کردن دیگران نشان ندهید.[61]

 از نامزد مورد علاقه خودتان تمجید کنید, تعریف کنید؛ اما دیگران را تخریب نکنید. این علامت بدی است.[62]

 آنچه که در مورد انتخابات باید به یاد مردم عزیز ما باشد, آماده شدن برای حضور همه جانبه و گسترده در انتخابات و کوشش کردن برای شناسایی اصلح و مراعات کردن رفتارهای انتخاباتی است.[63]

از بداخلاقی های انتخاباتی باید بشدت پرهیز کنند؛ بدگویی کردن, اهانت کردن, تهمت زدن, برای عزیز کردن خود و یا نامزد مورد نظر خود, دیگران را و رقبا را در چشم مردم خوار کردن, اینها راه ها و روش های صحیح و اسلامی نیست. رقابت باید باشد؛ رقابت مثبت و پرشور, اما با رعایت موازین اخلاقی.[64]

انتظارهای رهبری از دولت

 اگر بخواهیم... مسئولان کشور به کمک مردم بتوانند ایران آینده را آنچنانی که لایق ایرانی و لایق نام مقدس اسلام است بسازند، راهش این است که ارتباط میان مردم، ارتباط میان ملت و مسئولان کشور ـ همچنانی که امروز هست ـ یک ارتباط مستحکم و صمیمانه باقی بماند.[65]

 هر کس ملت را به تفرقه دعوت کند، هر کس سعی کند میان ملت و مسئولان کشور فاصله بیاندازد، هر کس بر طبل اختلافات بکوبد، کاری برخلاف مصلحت این کشور و ملت انجام داده است؛ هر کی می خواهد باشد.[66]

متأسفانه در زمینه های مختلف، این سرزمین بااستعداد دچار محرومیت های متعددی است. این وضعیت ایجاب می کند که مسئولین توجه ویژه بکنند. شکی نیست که برخی از کوتاهی ها در گذشته انجام گرفته است که امروز باید بوسیله ی دولت خدمتگزار و پرکار، ان شاءالله جبران بشود. آن چیزی که بنده را در این مورد خرسند می کند، همین سفرهای استانی دولت است: رفتن به استان های مختلف و سرکشی مسئولان درجه ی یک کشور به شهرستان های گوناگون و تمس با مردم . دیدن واقعیت ها با چشم، نه در گزارش.[67]

 یکی از هدف های من در سفرهائی که سال های گذشته به استان های مختلف کشور می کردم و در سفرها هم می گفتم، همین بود که دولتمردان را به توجه هرچه بیشتر به نقاط آسیب دیده و آسیب پذیر و محروم در کشور متوجه کنم؛ توجه آنها را به این نقاط جلب کنم. امروز خوشبختانه این مقصود حاصل شده است؛ یعنی یکی از برنامه های دولت خدمتگزار همین است که همه ی استان ها و همه ی شهرها و شهرستان ها را، به طور مستقیم زیر دید قرار می دهد.[68]

نظام جمهوری اسلامی اتکالش به خداست ـ دستگاه دیپلماسی ما، فعالیت های گوناگون دولت های ما در دنیا در محدوده ی ارتباطات بین المللی و فعالیت های متعارف سیاسی طبق ارزیابی های خود آنها، جزو کشورخای فعال به حساب می آید و فعالیت های ما موفق به حساب می آید در عین حال به هیچ قدرتی، به هیچ دوستی اتکال و اتکاء نمی کنیم.[69]

 نظر ما در یکی دو سال اخیر به بهترین وجهی انجام گرفته است. یعنی در سطح معاونت رئیس جمهور، یک دانشگاهی برجسته را گذاشته اند و آن طوری که من گزارش دارم و تا حدود زیادی اطلاع دارم، کارهای خوبی دارد انجام می گیرد.[70]

 نگذارید اختلاف سلیقه ها شما را در مقابل هم سینه به سینه قرار بدهد.[71]

رقابت خیلی خوب است؛ اما دست به گریبان شدن، دعوا کردن، آن هم بر سر چیزهای کوچک، سر چیزهای بسیار کوچک و حقیر، نه. این را ما نمی پسندیم؛ هم در محیط دانشگاه، هم در محیط کل کشور، هم در محیط روحانیت؛ در همه ی محیط ها.[72]

 انکار نقش مردم و بی اعتنائی به حضور مردمی ـ که متأسفانه امروز در بعضی از نگاه های شبه روشنفکرانه، انسان مشاهده می کند ـ خطاست.[73]

 اینی که این جور وانمود بشود که اگر در وضع اقتصادی جامعه مسئله ی «گرانی» پیش می آمد، به خاطر این است که مسئولین دولتی و مسئولین بخش های مختلف توجه ندارند، این خطاست؛ آنها کاملاً توجه دارند و می دانند چه دارد اتفاق می افتد.[74]

 ما هرکداممان در هر جائی که هستیم، باید برای سرنوشت کشور و برای آینده ی کشور، احساس مسئولیت و تعهد کنیم و بدانیم که می توانیم نقش ایفا کنیم.[75]

راه پیروزی نهائی و کامل ملت ایران این است که این خط مستقیم، خط ایمان؛ ایمان به خدا، ایمان به خود، ایمان به قدرت ملی، اعتماد به نفس ملی و راه حرکت و مجاهدت در همه ی اشکالش؛ مجاهدت علمی، مجاهدت عملی ـ و آنجائی که لازم است، مجاهدت نظامی و ایمان و جهاد را از دست ندهند.[76]

 اعتماد به مردم، عقیده واقعی به مشارکت مردم. بعضی ها اسم مردم را می آورند؛ اما حقیقتاًر اعتقادی به مشارکت مردم ندارند. بعضی اسم مردم را می آورند؛ اما به مردم اعتماد نداردند. بنای جمهوری اسلامی بر اعتماد به مردم و اعتقاد به مشارکت مردم است.[77]

 در مقابل دشمن اگر مسئولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملت هائی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده ی علت این بود که مسئولان ـ پیشروان قافله ی ملت ـ شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند.[78]

 یک چیز دیگری که این روزها انسان مشاهده می کند ... قضاوت های درباره ی مسائل دولت و کارهای دولت است. لیکن انسان احساس می کند که در بین آنچه امروز گفته می شود، بی انصافی هائی صورت می گیرد... تخریب کردن مسئولین، تخریب کردن دولت، هیچ مصلحت نیست و جزو کارهای صحیح اسلامی نیست.[79]

 در بعضی از کشورهای دنیا به نام دمکراسی، به نام آزادی، آبروهائی را از بین می برند، اشخاصی را به لجن می کشند؛ اینها کارهای اسلامی نیست، اینها کارهای آنهاست؛ مثل خیلی از کارهای دیگرشان.[80]

 آنچه در زمینه ی مسائل اقتصادی یا غیراقتصادی گفته می شود، در درجه اول باید در محافل کارشناسی گغته شود، نه در منبرها و تربیون های عمومی.[81]

نباید اخلاق نکوهیده ی بی انصافی در جامعه ی ما رواج پیدا کند؛ ما نباید دچار بی انصافی بشویم؛ بخصوص نخبگان، بخصوص نخبگان، نگاه کنند، منصفانه حرف بزنند.[82]

 نه آن کسانی که طرفدار یک شخصی یا یک گروهی هستند، نه آن کسانی که مخالف آن شخص یا آن گروه هستند، مقابله ی آنها با یکدیگر هیچ لزومی ندارد که به صورت تخریب باشد؛ هیچ لازم نیست؛ منطقی حرف بزنند، انتقادی دارند، انتقاد کنند.[83]

 من نگرانی ام از این نیست که حرفی زده شود، از کسی انتقاد شود؛ نه. یک نفر انتقاد می کند، یک نفر هم جواب می دهد. نگرانی من از رائج شدنِ اخلاق بی انصافی در جامعه است.[84]

خدمات فراوانی انجام می گیرد، انسان همه را کنار بگذارد، به نقطه ای بچسبد، این درست نیست.[85]

 همه مراقب باشند یکدیگر را تخریب نکنند. این فضای تخریب، فضای خوبی نیست. مردم هم خوششان نمی آید.[86]

 اگر شما خیال می کنید که شما بیائید و فلان مسئول یا فلان جریان را مذمت کنید، مردم لذت می برند و خوششان می آید، اشتباه می کنید. مردم از فضای تخریب خوششان نمی آید.[87]

 بعضی ها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین المللی، می خواهند از مبانی انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمی شود؛ این نمی شود. این نشانه ی بی صبری و نشانه ی خسته شدن است. گاهی این خسته شدن را ـ که خودشان خسته شده اند ـ به مردم نسبت می دهند: مردم خسته شده اند! نه، نخیر.[88]

وقتی مردم ببینند شما که مسئول جمهوری اسلامی هستید، افتخار می کنید، اعتزاز می کنید، به مسلمانی خودتان، به ضد استکباری بودن خودتان، به ضد استبدادی بودن خودتان، و از طرفی افتخار و اعتزاز می کنید به خدمتگزاری مردم؛ با مردم هستید، با مردم انس پیدا می کنید، ه مردم محبت می کنید، از مردم کمک می خواهید در مسائل گوناگون، خوب، مردم خرسند می شوند؛ مردم این مسئول را دوست می دارند؛ خوششان می آید. ما وظیفه مان این است.[89]

در خدمت به مردم جدیت وجود دارد. رفتن به شهرها، رفتن به شهرهای کوچک، همه نقاط کشور را زیر پا گذاشتن و هیچ نقطه ای از کشور را از منظر خبرگی و کارشناسی دور قرار ندادن، اینها چیزهای باارزشی است. این امتیاز اول است؛ در هر مجموعه ای این امتیاز وجود داشته باشد، جا دارد که انسان از آن قدردانی کند، به آن تصریح کند و امیدوار و مطمئن باشد که خدای متعال هم به آن مجموعه کمک خواهد کرد و ثواب خواهد داد.[90]

شعار و گفتمان کلی این دولت... منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمان های انقلاب است؛ این خیلی چیز باارزشی است. این را هیچ کس نمی تواند ندیده بگیرد. هر دلبسته ی به انقلاب، این را قدر می داند؛ هر کسی که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب و با کارگردانی انقلاب تصور می کند، باید این را قدر بداند.[91]

 عدالت خواهی در این دولت پررنگ شد. شعار عدالت خواهی به صورت جدی بر روحیه ی مسئولان، دولتمردان و برنامه ها، پرتو افکند.[92]

 استکبار ستیزی ـ که معنای ویژه ی انقلابی خودش را دارد ـ در این دولت تشخیص و تمیّز پیدا کرد. معنای استکبارستیزی دشمنی کردن با دولت های دنیا نیست، معنایش دشمنی کردن با استکبار است... ستیزه ی با این حالت هم یک حالت مطلوب اسلامی است. این هم یکی از خصوصیات این مجموعه است که خوشبختانه برجسته است.[93]

مسئله ی اعاده ی عزت ملی و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیاده طلبی سیاست های دیگران و ترک شرمندگی در مقابل غرب و غرب زدگی را هم انسان در این دولت احساس می کند.[94]

 ما متأسفانه در برخی از اوقات گذشته، می دیدیم که بعضی از کسانی که مرتبط با مسئولین بودند یا حتی خودشان مسئول یک بخشی بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده اند و خجالت می کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جاری کنند یا آنها را پیگیری کنند یا به آنها اهمیت بدهند! این برای یک جامعه بزرگ بلای بزرگی است؛ این را شما ندارید.[95]

 یکی از مظاهر دفاع از عزت هم همین مسئله انرژی هسته ای است. مسئله ی انرژی هسته ای، برای ما فقط این نبود که ما می خواستیم یک فناوری داشته باشیم، دیگران می خواستند ما نداشته باشیم؛ این فقط بخشی از قضیه است. بخش دیگر قضیه این بود که قدرت های گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنباله ها و اقمار بی ارزش آنها، می خواستند حرف خودشان را در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کنند. خب، ملت ایران، دولتِ شما و شخص رئیس جمهور، در مقابل این زورگویی و این تحمیل و این افزون طلبی ایستادید؛ خدای متعال هم کمک کرد؛ پیش رفتید. این ها آن بخش ها و اجزاء گفتمان عمومی این دولت است که برای من اهمیت دارد.[96]

روند غرب باوری و غرب زدگی را که متأسفانه داشت در بدنه ی مجموعه های دولتی نفوذ می کرد، متوقف کردید؛ این چیز مهمی است. حالا یک عده ای در جامعه، ممکن است به هر دلیلی شیفته ی یک تمدنی یا یک کشوری باشند؛ اما این وقتی به بدنه ی مدیران انقلاب و مجموعه های انقلاب نفوذ می کند، چیز خیلی خطرناکی می شود. این دیده می شد؛ خب، جلویش گرفته شد.[97]

گرایش های سکولاریستی ـ که متأسفانه بازداشت در بدنه ی مجموعه ی مدیران کشور نفوذ می کرد ـ جلویش گرفته شد. نظام انقلابی، بر مبنای دین و بر مبنای اسلام و بر مبنای قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونی این ملت برخوردار شده و جان هایشان را کف دستشان گرفته اند و جوان هایشان را به میدان های خطر فرستاده اند؛ آن وقت مسئولان یک چنین نظامی دم از مفاهیم سکولاریستی بزنند؟! «یکی بر سر شاخ و بن می برید»؛ یعنی خودشان بنشینند و بنا کنند بنِ این مبتنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلی چیز خطرناکی بود، خب، الحمدلله اینها جلویش گرفته شد.[98]

 یا جرائت در ایجاد تحول؛ خجالت روحی این دولت این است که برای تحول آفرینی جرأت دارد و اقدام می کنند... نفس اینکه انسان حالت دلیری در مقابل مشکلات داشته باد و تصمیم بگیرد که برای رفع مشکلات اقدام بکند، چیز باارزشی است که خوشبختانه هست.[99]

 جرأت در مقابله ی با فساد. مقابله ی با فساد کار سختی است. یک وقت بنده گفتم که این اژدها هفت سرِ فساد را به این آسانی نمی شود قلع و قمع کرد؛ خیلی کار سختی است. نه اینکه حالا بگویک قلع و قمع شده؛ نخیر، الآن هم قلع و قمع نشده؛ لیکن جرأت مقابله ی با آن هست. خب، وقتی اجزاء مجموعه، خودشان آلوده ی به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بیشتر است. بسیاری از مجموعه ای قبلی هم حقیقتاً پاکیزه بودند ـ یعنی آلودگی نداشتند ـ اما بالاخره جرأت در مقابله ی فساد یک امتیازی است که در شما هست.[100]

 روحیه تهاجم در مقابله ی با زورگویان بین المللی... این روحیه، روحیه ی خوبی است؛ روحیه ی انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان می کند.[101]

 گفتمان عمومی دولت اینهاست؛ به طور خلاصه: زنده کردن و بازسازی برخی خصوصیات جوهری انقلاب و منطق امام؛ و مقابله ی با کسانی که می خواستند این ارزش ها و این مفاهیم اساسی را منسوخ کنند، یا از بین ببرند، یا ادعا می کردند که منسوخ شده و از بین رفته؛ این چیز باارزشی است. این خصوصیت دوم و امتیاز دومی است که در این دولت هست. امتیاز سوم هم روحیه ی مردمی و خاکی این دولت است؛ این هم خیلی باارزش است؛ این را قدر بدانید. شما امتیازتان به تشخص ظاهری و شکل و قیافه نیست؛ امتیازتان به همین است که خودتان را با مردم هم سطح کنید، به شکل مردم و در میان مردم باشید, با مردم تماس بگیرید, با آنها انس پیدا کنید, از آنها بشنوید. یان امتیاز بزرگی است و در شما هست؛ آن را حفظ کنید و نگه دارید.[102]

 این وظیفه بنده هم هست, وظیفه همه هم هست. اگر چنانچه این خصوصیات را در مجموعه ی دولت کنونی قدردانی نکنیم و تشکر نکنیم, طبعاً خدا را خوش نمی آید. خدای متعال دوست دارد که از کارهای خوب افراد تشکر بشود, قدردانی بشود و سپاسگزاری بشود. وظیفه بنده هم این است که قدردانی کنم و به خاطر همین خصوصیات, از دولت حمایت کنم.[103]

 آدم متأسفانه می بیند چیزهایی که به نام انتقاد از دولت و نقادی دولت, امروز گفته می شود, شکل همین تخریب را دارد: یعنی انکار امتیازات, قبول نکردن برجستگی ها و کارهای خوب, و درشت کردن و برجسته کردن ضعف ها. خب بله, ضعف هست. هر دولتی بالاخره ضعف دارد؛ انسان ها ضعف دارند دیگر؛ ضعف ها را بگویند, قوّت ها را منصفانه پهلوی همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت می شود جمع بندی کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویی کردن و انکار کردن همه خصوصیات.[104]

 ما امروز در مقابله با استکبار, در سیاست خارجی زبانمان زبان طلبکاری, عزت, اقتدار معنوی و اقتدار ملی است؛ آن وقت بعضی بیایند همین را به عنوان نقطه ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کاری کرده اید که فلان دولت ها از شما خوششان نیاید. خب, معلوم است که خوششان نمی آید. فلان دولت ها آن وقتی خوششان می آید که انسان تملق آنها را بگوید و حرف های آنها را به عنوان حرف های برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرف های خودش و حرف های انقلاب عقب نشینی کند؛ آن وقت آنها خیلی خوششان می آید![105]

 انتقاد خوب است, تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است, تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت, بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند, انتقاد بکنند.[106]

 یک مسئله که همه ملت ایران باید به آن توجه داشته باشند, مسئله انتخاباتی است که در پیش رو داریم.[107]

 در این انتخابات, با شور تمام و با بصیرت کامل شرکت کنید.

 مسئولان همه تلاش خود را بکنند, تا ان شاءالله این انتخابات را سالم, کامل, بی عیب و نقص, و بی حرف و گفت به سروسامانی برسانند. آن کسانی هم که دستی در تبلیغات دارند, فضای سیاسی کشور را آشفته نکنند؛ بدگویی از این, اهانت به آن, معاوضه جناح های سیاسی با هم. مردم چه تقصیری کرده اند که بایستی ذهن آنها به خاطر انگیزه های مختلف سیاسی اشخاص و گروه ها و جناح ها و مجموعه ها, آشفته و مغشوش شود. اینها بگذارند فضای انتخابات سالم باشد. البته هر کس حق دارد از خود و نامزد انتخاباتی خود دفاع و حمایت کند؛ این مانعی ندارد. تبلیغات در حد متعارف و بدون اسراف و زیاده روی, خیلی خوب است؛ اما اهانت, تخریب و بدگویی _ این کارهایی که جزو رسوم زشت بعضی از کشورهای غربی است_ را کنار بگذارند؛ بگذارند مردم رد یک فضای آرام, با تشخیص, با بصیرت و بدون سراسیمگی انتخاب کنند.[108]

 فرصت این روز و روزگاری که شما بر سر کار هستید, بسیار فرصت استثنایی و مغتنمی است؛ حقیقتاً از دوره هایی است که ما نظیر آن را در گذشته دوران انقلاب تا امروز کم داشته ایم. اولاً, شعارهای دولت و مسئولان و اهداف تعیین شده آنان کاملاً با مبانی انقلاب و با مبانی اعلام شده امام عزیز ما منطبق است. ثانیاً, این گفتمان در بین مردم به طور محسوسی زنده است و وجود دارد؛ که وجود این گفتمان میان مردم هم, عامل عمده و اصلی گرایش آنها به این دولت و این رئیس جمهور محترم بود.[109]

 مردم تشنه عدالت, تشنه مبارزه با فساد و تشنه تمسک به اصول انقلاب بودند, که وقتی دیدند یک نفر صادقانه این شعارها را سر دست گرفته و مطرح می کند, حول محور او جمع شدند؛ خود این نعمت بزرگی است که این تفکر به صورت یک گفتمان مسلط در جامعه درآمد و همچنان ادامه دارد و بعد از روی کار آمدن این دولت, بحمدالله تقویت هم شده است.[110]

 مردم به دولت اعتماد دارند؛ دولت, خود را جزو مردم و از جنس مردم می داند و می شمارد.[111]

 از لحاظ انعکاس بین المللی, کشور از یک عزت کم سابقه یا بی سابقه برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی, عظمت ملت ایران, رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام, بیش از همیشه است؛ و حتی در دنیای غیرمسلمان, امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است و این را همه تصدیق می کنند و از نشانه ها و عکس العمل های خارجی اش هم این را می فهمیم.[112]

 نکته بعدی این است که این دولت به عنوان یک دولت «اصولگرا» شناخته شده و رفتار و تلاشی هم که تا مروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعکس شده, هیمن اصولگرایی را نشان می دهد؛ که ان شاءالله خودِ همین برای کشور و شما برکاتی خواهد داشت.[113]

 

 

 

 

 

تبلیغات انتخاباتی؛ مزایا و معایب

جواد رحمانی

اشاره

هدف اصلی تبلیغات انتخاباتی، شناساندن نامزدها و اهداف و برنامه های آنها به مردم است. افراد و گروه ها با استفاده از روش های متفاوت و رسانه های گوناگون، عرصه تبلیغات را به بیان شایستگی ها، صلاحیت ها و اهداف نامزدها اختصاص می دهند و برخی نیز با تبلیغات دروغین و نامتعارف، می کوشند افکار عمومی را متوجه خود سازند و آرای مردم را جلب کنند. در این نوشته، سعی داریم از چند دیدگاه مختلف، مزایا و معایب تبلیغات انتخاباتی را بیان کنیم.

در نظام جمهوری اسلامی ایران، بر اساس اصل ششم قانون اساسی، «امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود.» برگزاری انتخابات، در حقیقت، جلوه ای از اراده و خواست مردم و انتخابات نیز روشی برای گزینش بهترین هاست. در هر انتخاباتی، مردم باید با کسب آگاهی لازم از انتخاب­شوندگان و با کمال اختیار، بهترین افراد را برگزینند. برای انتخاب اصلح، به کسب آگاهی نیاز است و این آگاهی در جریان تبلیغات انتخاباتی به دست می آید.

شیوه های تبلیغات انتخاباتی

تبلیغات انتخاباتی، گونه ای از تبلیغات سیاسی است و در صحنه های انتخاباتی نقش مهمی دارد. این نوع تبلیغات با روش های بسیار متنوعی انجام می شود و نامزدها و احزاب می کوشند در این عرصه با شیوه های درست یا نادرست، علاقه مندان را با دیدگاه ها و اهداف خود آشنا سازند. برخی روش های تبلیغاتی بدین قرار است:

 سخنرانی، پرسش و پاسخ و مناظره از طرف نامزدها و طرفداران آنها

 استفاده از پوسترهای تبلیغاتی، بَنِر تراکت، جزوه، زندگینامه و بروشور در ابعاد مختلف

 چاپ تقویم و دعاهای مذهبی و توزیع آنها در بین مردم

دعوت از مردم برای شرکت در مراسم مذهبی و ملی

 برگزاری مراسم هنری و شب شعر و همایش

 سفرهای استانی و دیدار با قشرهای گوناگون مردم، به ویژه نخبگان

 مصاحبه با مطبوعات

تشکیل ستادهای انتخاباتی

 استفاده از رادیو و تلویزیون در صورت امکان

 ایجاد وبلاگ و سایت های اینترنتی

 تولید و توزیع سی دی های تبلیغاتی

 ارسال پیامک و ایمیل

 استفاده از اعلام نظر شخصیت ها در تأیید نامزدها

تأثیرات تبلیغات

تبلیغات انتخاباتی کارکردهای بسیار فراوانی دارد و می تواند تأثیرات فراوانی بر جای گذارد. از جمله این تأثیرات می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) جلب توجه افراد

ب) ایجاد نگرش مثبت یا منفی به نامزدها و برنامه ها و اهداف آنها

ج) اقناع مخاطبان

د) ایجاد تمایز

هـ) مقابله با رقیبان

ی) واداشتن به شرکت در انتخابات و رأی دادن به نامزدها یا نامزدهایی خاص

مزایای تبلیغات انتخاباتی

انتخابات از یک­سو، عرصه تجلی مردم و از سوی دیگر، میدان رقابت گروه ها و احزاب و نمودار شدن ارزش های اخلاقی و نیز ناهنجاری ها و بداخلاقی هاست. اگر تبلیغات انتخاباتی در چارچوب قانون و با رعایت اخلاق اسلامی انجام شود، دربردارنده فواید بسیار زیادی خواهد بود که نه تنها نامزدها، بلکه مردم و حکومت نیز از سودمندی­های آن برخوردار می شوند. در اینجا به تعدادی از مزایای تبلیغات درست انتخاباتی اشاره می کنیم:

1. شناساندن صحیح نامزدها

2. بالابردن میزان آگاهی های مردم از اهداف و برنامه های نامزدها و احزاب

3. ایجاد رقابت صحیح برای انتخاب اصلح

4. مشارکت عمومی و وفاق ملی

5. حرکت جامعه بر مدار شایسته­سالاری

6. تحکیم مناسبات مردم و حکومت و افزایش مقبولیت نظام

7. تأمین عدالت در جامعه

8. گام برداشتن در مسیر پیشرفت و تعالی.

اصول حاکم بر تبلیغات انتخاباتی از چشم انداز دینی

تبلیغات انتخاباتی در برخی کشورهای غربی با بداخلاقی، خشونت و انتقام­گیری همراه است. احزاب و جناح ها با در اختیار داشتن رسانه های گوناگون و بهره گیری از شیوه­های تبلیغاتی خاص به تبلیغ نامزدهای موردنظر خود می پردازند و در بسیاری از موارد به کسب درآمد و حفظ موقعیت خود می اندیشند.

در کشور ما نیز متأسفانه گاه تبلیغات انتخاباتی رنگ غیراسلامی به خود می گیرد و با پاره ای بداخلاقی ها همراه می شود. بنابراین، لازم است با هوشیاری کامل و با توجه به آموزه های والای اسلام و پیشوایان دینی، روزبه روز و دوره به دوره به رنگ و بو و جلای تبلیغات اسلامی خود بیفزاییم و از مبتلا شدن به بداخلاقی های تبلیغاتی بپرهیزیم.

چند مورد از اصول حاکم بر تبلیغات انتخاباتی را از چشم انداز دینی مرور می کنیم:[114]

1. اصل صداقت: دروغ در اسلام بسیار نکوهش شده است تا جایی که پیامبر اعظم(ص) می فرماید: «مؤمن زمانی که بدون ضرورت دروغ می گوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می کنند و بوی تعفنی از قلبش خارج می شود تا به عرش می رسد».[115]

دروغ در جامعه نیز آثار منفی بی شماری بر جا می گذارد؛ مانند سلب اعتماد عمومی یا خرد شدن شخصیت گوینده. بنابراین، باید راست گویی در تبلیغات انتخاباتی حاکم باشد.

2. اصل حرمت شخصیت ها: شخصیت های اجتماعی، سرمایه­های ملت به شمار می­روند و منابع عظیمی از بیت المال صرف شده تا این سرمایه ها به دست آیند. بنابراین، حفظ حرمت آنها در تبلیغات انتخاباتی، از واجبات اجتماعی است. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «احترام مؤمن از احترام کعبه زیادتر است».[116]

3. اصل امیدزایی و نشاط آفرینی: در تبلیغات انتخاباتی، باید از گفتن کلماتی که موجب ناامیدی ملت می شود، به شدت پرهیز کرد و با ارائه راهکارهای عملی برای حل مشکلات اجتماعی، روح امید، نشاط و حرکت به سوی حل مشکلات را در ملت دمید. بر اساس روایات، «ناامیدی، از لشکر شیطان است»[117] و موجب رکود و دل مردگی می شود؛ درحالی­که امید و نشاط و حرکت، از لشکر رحمان است.

4. زیر سؤال نبردن کارهای خوب و مثبت: در روایت است: «کسی که از افراد نیکوکار تشکر نکند، شکرگزار خداوند نبوده است.» [118] قانونِ عدل و انصاف اقتضا می کند انسان، جنبه­های مثبتِ کار افراد و گروه ها را در نظر داشته باشد. خداوند می فرماید: «دشمنی با گروهی شما را به بی عدالتی نکشاند. عدالت را پیشه کنید که به پرهیزکاری نزدیک تر است».[119]

5. همراه بودن شعارها با ذکر اهداف و راهکارهای عملی: ذکر شعار بدون هدف و راهکارهای عملی، چه بسا جنبه فریب کاری به خود می گیرد و تا مرز خیانت به پیش می رود. مکر و خدعه و خیانت، از صفات غیرمؤمنان است و تبلیغات انتخاباتی در جامعه اسلامی باید از این مسائل به دور باشد.

افزون بر موارد یاد شده، لازم است در چنین تبلیغاتی، تمامی ارزش های دینی و اسلامی رعایت شود و تبلیغ کنندگان با رعایت عدالت، انصاف، اخلاق و ادب پرهیز از شایعه پراکنی، تهمت، افترا و از اسراف، روح دین داری و تعهد را بر تبلیغات خود حاکم سازند.

معایب تبلیغات

چه بسیار جملات و کلماتی که در روزهای تبلیغات برای رسیدن به اهدافی خاص به بند کشیده می شوند و با استفاده از سبک های متعارف و غیرمتعارف بیان می گردند تا فکر و ذهن مخاطبان را در تسخیر خود درآورند. گاه مطالعه برخی از این جملات و کلمات، خالی از خنده و تفریح نیست.

 گاه در فضای تبلیغات انتخاباتی، به جای طرح شعارهای سالم انتخاباتی، به تأثیر جادویی کلمات و جملات و رنگ ها و نقش ها بر فکر و ذهن مخاطبان و جلب آرای آنها توجه می شود؛ غافل از آنکه بسیاری از این جملات و حرف های بی پشتوانه، به جای نشستن بر دل مخاطبان، فقط بر صفحه روزنامه ها و بر در و دیوار شهرها و روستاها می نشیند و دیگر هیچ.

تأسیس سایت ها و وبلاگ های مخرب و ضدتبلیغی بر ضد احزاب و نامزدها، از جمله معایبی است که گاه در روزهای تبلیغات به چشم می خورد.

سیاه نمایی جامعه و بزرگ نمایی کاستی ها و بیان وعده های خارج از چارچوب مقررات و ادعای ایجاد مدینه فاضله از زبان نامزدها را نیز می توان از جمله عیب های تبلیغات انتخاباتی برشمرد.

 در فضای ناسالم انتخاباتی، انتقام جویی ها، زیاده روی ها، نسبت دادن های ناشایست و ناروا و هتک حرمت ها زیاد دیده می شود. چشم گیرترین بداخلاقی های انتخابات، مربوط به تبلیغاتِ خارج از ضوابط و بدگویی از نامزدهای رقیب است.

 اسراف و تبذیر، از جمله عیب هایی است که معمولاً در تبلیغات انتخاباتی به چشم می خورد. گاه کسانی که امکانات و ثروت بیشتری در اختیار دارند، با صرف هزینه های هنگفت، دامنه تبلیغات خود را گسترش می دهند و افراد بیشتری را جذب می کنند، در حالی که محدودیت بودجه برای افراد دیگر، سبب محدودیت سطح تبلیغات و در نتیجه، جذب مخاطبان کمتری می شود. مصرف بالای کاغذ و هدردادن این سرمایه گران بها از جمله مصداق­های اسراف است.

دلیل بخشی از مشکلات تبلیغاتی در روزهای انتخابات، نارسا بودن قانون تبلیغات در کشور است. نبود قانونی در کشورمان برای مشخص ساختن سقف هزینه های تبلیغاتی و شفاف نبودن این هزینه ها، از جمله عواملی است که همیشه مشکل زاست. دلیل گسترش بسیاری از بداخلاقی های انتخاباتی و بیان وعده­های خارج از محدوده اختیارات را می توان نبود قانون برای محاکمه جدی عاملان آن دانست.

کم بودن زمان تبلیغ، از جمله عواملی است که سبب ایجاد مشکل می شود. همان گونه که سرعت زیاد و مسافت کوتاه، موجب تصادف و برخورد می شود، کم بودن زمان تبلیغ و حرص و ولع نامزدها و هواداران آنها برای تبلیغ انبوه، مشکلاتی در این زمینه ایجاد می­کند.

 تخریب، تهمت، تحقیر، افشای اسرار مخفی نامزدهای انتخاباتی در اینترنت و دیگر رسانه ها، انتشار تصاویر فریبنده، میهمانی های پرخرج، تحریف، شایعه پراکنی، بزرگ نمایی، کوچک نمایی، قهرمان سازی، از جمله رفتارهای منفی است که در روزهای تبلیغات تکرار می­شود.

 زشت کردن جلوه شهرها و روستاها با هزاران تصویر رنگی و غیررنگی و تحمیل هزینه های اضافی به شهرداری ها برای پاک سازی شهرها از جمله عیب های تبلیغات به شمار می آید. البته با وضع قوانین جدید و حضور ابزارهای پیشرفته تبلیغاتی، این امر در دوره های اخیر کمتر شده است و امیدواریم این شیوه های سنتی تبلیغ برچیده شود.

 بخش مهمی از مشکلات تبلیغاتی را هواداران نامزدها به وجود می آورند. اگر هواداران نامزدهای انتخاباتی به ویژه جوانان که از شور، هیجان و احساسات بیشتری برخوردار هستند، اصل قانون مداری و معیارهای اخلاقی را رعایت کنند و از تعصب های بیجا از تخریب دیگران بپرهیزند، دیگر شاهد نفاق، کینه و دشمنی و سلب آرامش عمومی و امنیت اجتماعی در زمان تبلیغات نخواهیم بود.

پی آمدهای تبلیغات غیراخلاقی از دیدگاه سیاسی و اجتماعی

تبلیغات غیراخلاقی در انتخابات، پی آمدهای سیاسی و اجتماعی فراوانی دارد که به برخی از مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

الف) کاهش اعتماد عمومی به حکومت

اگر مردم احساس کنند نامزدها و هوادارانشان برای کسب قدرت، به نظام ارزشی و قانونی جامعه احترام نمی گذارند و از آن سرپیچی می کنند و آن را در قالب تبلیغات غیراخلاقی نشان می دهند، نه تنها به آنها اعتماد نمی کنند، بلکه این وضعیت را به کل نظام تعمیم می دهند و به آن بی اعتماد می شوند.

ب) تضعیف ارزش های دینی

وقتی مردم می بینند نامزدهای انتخاباتی که به عنوان نخبگان فکری، سیاسی و دینی وارد صحنه رقابت می شوند، به ارزش های اخلاقی و دینی پای بند نیستند و گاه با تبلیغات منفی و غیراخلاقی به تخریب یکدیگر می پردازند، به این ارزش ها و هنجارها بدبین می شوند و زمینه برای هنجارشکنی گسترده تر فراهم می گردد.

ج) افزایش نارضایتی و کاهش مقبولیت نظام

نامزدهای انتخاباتی که قرار است به منصب های سیاسی و ارکان حکومتی برسند، در صورت ارتکاب تبلیغات غیراخلاقی، مقبولیت خود را از دست می دهند. وقتی مقبولیت نداشته باشند، موفقیت آنها نیز کمتر می شود و سبب نارضایتی مردم خواهند شد. وقتی نخبگان سیاسی برای کسب قدرت، به هر کار غیراخلاقی دست زنند، مردم نیز از حکومت و نظام فاصله می گیرند و اعتماد مردم به حکومت کمتر می شود.

د) ایجاد و افزایش دشمنی

تبلیغات غیراخلاقی نامزدهای انتخاباتی، گاه سبب بدبینی و دودستگی می­شود. وقتی نامزدی بر ضد نامزد دیگری فعالیت کند، طبیعی است احساسات و عواطف نامزدهای دیگر و هوادارانشان جریحه دار شود و به بهانه دفاع از آبرو و حیثیت خود، به رویارویی با او بپردازند و فضای انتخابات آلوده گردد.

هـ) ایجاد و افزایش حس انتقام جویی

نامزد یا نامزدهایی که برنده انتخابات می شوند، با توجه به تبلیغات منفی دیگر نامزدها برضد آنان، ممکن است پس از رسیدن به مقام موردنظر، درصدد انتقام گیری از رقیبان برآیند و به آنان فشار آورند. نامزدهای شکست­خورده نیز در حوزه کاری خود می کوشند بی لیاقتی آنان را به مردم ثابت کنند و همین امر سبب افزایش حس انتقام جویی میان آنها می شود.

و) کاهش مشارکت و تضعیف نظام

روی آوردن به تبلیغات غیراخلاقی و تخریب شخصیت دیگران، موجب می شود اعتماد مردم از بین برود و به همه نامزدها بدبین و بی­اعتماد شوند. آنگاه با مقایسه دیگر مسئولان نظام با آنان، نظراتشان درباره کل نظام تغییر می کند. این وضعیت سبب می شود مردم در شرایط حساس مانند انتخابات، راه پیمایی، جنگ و بحران های اقتصادی، نظام را تنها بگذارند.

ی) گسترش فرهنگ نادرست انتخاباتی

با گسترش تبلیغات غیراخلاقی در سطح کلان، مردم فرهنگ انتخاباتی را فرهنگ ضدارزشی و هنجارشکن می پندارند و این تصور پدید می آید که اخلاق و فرهنگ انتخاباتی همین است که برای جاانداختن خود و بیرون راندن رقیب از صحنه، به هر کاری می توان دست زد؛ هرچند خلاف شرع، اخلاق و قانون باشد.[120]

مزایا و معایب رسانه های تبلیغاتی

تبلیغات برای انتقال پیام خود به رسانه نیاز دارد. رادیو، تلویزیون، مطبوعات، اینترنت و تلفن همراه از جمله این رسانه ها به شمار می آیند: هرکدام از رسانه ها برای انجام دادن وظیفه تبلیغ، مزایا و معایبی دارند که به صورت خلاصه به آن اشاره می کنیم.

1. رسانه رادیو

الف) مزایای تبلیغ در رادیو

 امکان استفاده عموم از این رسانه

 هزینه به نسبت پایین در مقایسه با تلویزیون

 امکان گزینش مخاطبان در نقاط جغرافیایی خاص

ب) معایب رادیو

 استفاده صِرف از صدا

 توجه کمتر مخاطبان به رادیو در مقایسه با تلویزیون

محدود بودن زمان پخش پیام و سریع بودن آن

2. رسانه تلویزیون

الف) مزایای تبلیغ در تلویزیون

 امکان استفاده از سه عامل اثرگذار صدا، تصویر و حرکت

 برخورداری از جاذبه زیاد برای مخاطبان

 پوشش و دسترسی مکانی زیاد

ب) معایب تبلیغ در تلویزیون

 هزینه بالا

 عبور سریع از نظر بیننده

 نبود امکان گزینش دقیق مخاطبان

3. رسانه روزنامه

الف) مزایای تبلیغ در روزنامه

 انعطاف بیشتر در تغییر پیام و منطقه هدف

 بهنگام بودن، به دلیل چاپ روزانه

 برخورداری از مقبولیت محلی و منطقه ای

ب) معایب تبلیغ در روزنامه

 عمر کوتاه روزنامه

 کیفیت چاپ نه­چندان مطلوب

4. رسانه اینترنت

الف) مزایای تبلیغ در اینترنت

 امکان ارتباط دو طرفه و تعاملی میان تبلیغ کننده و مخاطب

 دسترسی همیشگی

 امکان اطلاع رسانی گسترده و سریع به مخاطبان

 امکان اندازه گیری اثربخشی تبلیغات

ب) معایب تبلیغ در اینترنت

 ازدحام تبلیغات در اینترنت

 محدود بودن نوع مخاطبان رسانه اینترنت

 قابلیت فریب دادن مخاطبان به علت نبود نظارت­ های لازم.

5. رسانه پیامک

الف) مزایای تبلیغ به وسیله پیامک

تبلیغات مستقیم و بدون واسطه صورت می گیرد.

 اطمینان از اینکه تبلیغات به طور حتم به دست مشتری می رسد.

 به دلیل کوتاه بودن پیام ها، از خوانده شدن تبلیغ، اطمینان حاصل می شود.

 تبلیغات از این طریق به طراحی پیچیده نیاز ندارد.

 تبلیغات با هزینه کم و در حجم انبوه می تواند باشد.

 زمان صرف شده برای ارسال این گونه تبلیغات بسیار اندک است.

 آسان ترین و کم­هزینه ترین ابزار ارتباطی است.

 امکان ذخیره پیام و ارسال آن برای دیگر افراد وجود دارد.

 امکان تعامل دوطرفه وجود دارد.

ب) معایب تبلیغ به وسیله پیامک

 پیامک می تواند در دوران ممنوعیت استفاده از تبلیغات نیز مورد استفاده هواداران، احزاب و نامزدها قرار گیرد.

واکنش نامناسب افراد، مانند عصبانیت و ناراحتی از دریافت پیامک های تبلیغاتی.

 

 

 

ویژگی های کارگزار شایسته در نگاه علوی(3)

طیبه چراغی

3. اخلاق­مداری در زمینه مسئولیت حرفه ای

هر زمامدار و حاکمی در حیطه کاری خود، تحت نظارت دقیق مدیریت کل نظام قرار می گیرد و البته پیش از آنکه مدیر را ناظر اعمال خود ببیند، خدا را ناظر و نگهبان خود می بیند. از آنجا که این مسئله اهمیت فراوانی دارد، هر کارگزار باید برخی بایدهای اخلاقی را در نظر داشته باشد.

الف) دقت و نظارت بر کارگزاران

حاکم درباره کارگزاران تحت اختیار خود، وظایفی دارد؛ گزینش، رسیدگی به امور آنها و نظارت، از وظایفی است که امام علی(ع) برای حاکم برمی شمرد. حاکم باید در گزینش افراد دقت کند و شرایطی مانند شرکت نداشتن در حکومت های جور و ستم، راست گو و صریح بودن و چاپلوس نبودن را در نظر بگیرد.

زمامدار باید به کارگزاران خود رسیدگی کند تا از نظر مادی بی نیاز باشند و از نظر معنوی احساس عزت و سربلندی کنند: «روزی شان را فراخ دار که نیروشان دهد تا در پی اصلاح خود برآیند و بی نیازشان کن تا دست به مالی که در اختیارشان است، نگشایند...».

مهم ترین وظیفه حاکم در مورد کارگزاران، نظارت همیشگی است و امیرمؤمنان علی(ع) فرمود که لازم است از افراد مخفی برای نظارت استفاده کند: «اعمال کارگزاران را زیرنظر بگیر و بازرسانی صادق و وفادار بگمار».

ب) برخورداری از صفت حیا و احترام

هر کارگزار باید به مدیریت نظام احترام بگذارد، ولی نباید در آن افراط و تفریط داشت. به عبارت دیگر، نباید به حد چاپلوسی و بی ارادگی یا بی اعتنایی برسد. امام علی(ع) در این باره فرموده است: «ثناگویی بیش از استحقاق، چاپلوسی است و کوتاهی از حد استحقاق، سستی و کاهلی یا حسد است».[121]

چاپلوسی و تمجید، از مهم ترین آفت های عزت نفس است و معمولاً صاحبان قدرت در ترویج این روحیه نقش مهمی دارند. امیرمؤمنان علی(ع) در نظام سیاسی خود، به شدت با این ویژگی مبارزه کرد و همواره به فرماندهان خود سفارش می فرمود. اطرافیانتان را چنان بپرورید که شما را نستایند و بی­جهت، خاطر شما را شاد نکنند.[122]

ایشان خطاب به مالک اشتر فرمود: از خود پسندیدن و به خودپسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن بپرهیز که اینها از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده های نیکوکاران را نابود سازد.

4. اخلاق­مداری در ارتباط با مراجعان و توده های اجتماعی

بیشتر حاکمان به چهار دلیل به طبقات پایین جامعه و احساسات انسانی در جامعه چندان توجهی ندارند:

1.با مشکلات کلان ملی، منطقه ای و بین المللی سروکار دارند و از امور جزئی غافل هستند و آن را بی اهمیت می بینند.

2. هدف حاکمان، حفظ قدرت و حکومت است و توجه به مردم در درجه بعد قرار می گیرد.

3. توده ها، اهرم فشار ندارند و کمتر می توانند حاکمان را به کاری مجبور کنند.

4. احساسات انسان ها ناچیز دیده می شود و این مسئله در جاهلیت انسان­ها ریشه دارد؛ زیرا در گذشته، لازمه جنگاوری و خشونت، کشتن احساسات انسانی بود.

کارگزار، مسئول خدمات­رسانی به توده مردم است و مسئولیتی که بر عهده او گذاشته شده، امانت توده های اجتماعی است. کارگزار اسلامی در مقابل مردم مسئول است و باید در برابر آنان به خوبی انجام وظیفه کند. نوع برخورد مثبت کارگزاران با مردم، بسیار تعیین کننده است. امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر می نویسد:

قلبت را برای رحمت و مهربانی بر رعیت آماده کن و به آنها محبت و لطف داشته باش و بر آنها حیوانی درنده مباش که خوردن شکار را غنیمت می شمرد و با آنان فروتن باش و به نرمی رفتار کن که در آنها دو صنف هستند؛ یا نظیر تو هستند یا برادر تو. خدا را انصاف ده و با مردم به انصاف رفتار کن.

زمامدار حکومتی باید چند وظیفه یا روش اخلاقی را درباره مراجعان رعایت کند که به آنها اشاره می کنیم:

الف) عشق به مردم

هر نظام و مجموعه اداری بر اساس خدمت به مردم تأسیس شده است. ازاین رو، یکی از بدیهی ترین اصولی که باید به آن توجه شود، شناسایی وظایفی است که فرد درباره مردم دارد.

زمامدار باید مردم را از خود بداند و خود را از مردم. این روش، افزون بر اینکه مردم را به حاکم، خوش بین و دلگرم خواهد کرد، سبب می شود نیروها و عوامل فرصت­طلب که درصدد فساد و خیانت هستند، نتوانند ذهن مسئولان را به مردم بدبین کنند.

ازاین­رو، امیرمؤمنان علی(ع) به مالک اشتر تأکید می کند که همیشه در ارتباط مستقیم با مردم باشد: «بخشی از برنامه روزانه ات را به نیازمندان اختصاص بده. شخصاً آنان را ملاقات کن و در مجلس عمومی با آنان شرکت کن».

حاکم باید مردم را دوست داشته باشد و با مهربانی با آنها رفتار کند و قلبش سرشار از محبت آنها باشد. این فرمانی است که امیر موحدان به حاکم مصر می دهد و از او می خواهد: «قلب خویش را درباره مردم از رحمت و محبت و لطف سرشار ساز... بال های محبتت را برای آنها بگستر و پهلوی نرمش و ملایمت را بر زمین بگذار».[123]

ب) تعهد خدمت رسانی به مردم

تعهد، به معنای پای­بندی به اهداف و آرمان های جامعه و تشکیلات است. وقتی میان اهداف نظام و آرمان های حاکم سازگاری و هماهنگی وجود داشته باشد، تمام توان خود را به کار می گیرد و برای تحقق اهداف تلاش بیشتری می کند.

حاکم اسلامی باید در جامعه دینی از هر فرصتی برای نیکی کردن و خدمت به مردم بهره ببرد و انجام این خدمت را برای خود عبادت بداند. امیرمؤمنان علی(ع) به مالک اشتر فرمود:

و بدان که هیچ چیز به اندازه نیکی کردن به مردم و سبک کردن بار مشکلاتشان و وانداشتن آنها به کارهای تحمیلی بی سابقه، خاطر مدیر را از طرف مردم آسوده نمی سازد. پس در آنچه گفتم، باید تلاش کنی که این کار، از طرف مردم به تو اطمینان خاطر می بخشد و این، خود، رنجی سنگین را از ته دل تو برمی دارد و هر آینه از کسی می توانی انتظار خیر داشته باشی که در حق او خوبی کرده باشی و سزاوارترین فردی که باید از او نگران باشی، کسی است که درباره او بدی روا داشته ای.

ج) گشاده رویی و آسان گیری بر مردم

یکی دیگر از ابعاد اخلاق اسلامی این است که حاکم با مردم با گشاده رویی برخورد کند. امام علی(ع) از محمد بن ابی بکر[124] و کارگزاران خود در امور صدقه خواست با چهره عبوس با مردم روبه رو نشوند.[125]

زمامدار اسلامی باید به گونه ای رفتار کند که برخورد او با مردم، با قبل از رسیدن به حکومت تفاوت نکند، بلکه به مردم نزدیک تر شود: «یکی از وظایف والی این است که مقام و نعمتی که به او رسیده، حال وی را با مردم تغییر ندهد، بلکه نعمت الهی، او را به بندگان خداوند نزدیک تر و مهربان تر کند».

کارگزار اسلامی نباید بیشتر از طاقت و توان مردم از آنها انتظار داشته باشد تا از این راه، اعتماد مردم را جلب کند و در زمان نیاز، به پشتیبانی آنها مطمئن باشد: «بدان هیچ چیز مثل احساس و آسان گیری بر مردم و مجبور نکردن آنها بر کاری که وظیفه ندارند، موجب اطمینان حاکم به مردم و جلب اعتماد آنها نمی شود».

امام علی(ع) از کارگزار خود می خواهد نه تنها در امور مادی و مالیات بر مردم آسان بگیرد، بلکه در امور عبادی نیز حال مردم را رعایت کند:

آنگاه که با مردم به نماز می ایستی، نه مردم را بیزار کن و نه نماز را ضایع گردان؛ زیرا در میان مردم، بیمار و افرادی که کارهای فوری دارند، یافت می شود. هنگامی که رسول خدا (ص) مرا به یمن فرستاد، از او پرسیدم: چگونه با مردم نماز بخوانم؟، ایشان فرمود: مثل نماز ضعیف ترین آنها و با مؤمنان مهربان باش.

د) مساوات

برخی یاران امیرمؤمنان علی(ع) پس از ملاحظه بذل و بخشش های معاویه به اطرافیانش، به امام گفتند: ای امیرمؤمنان! مردم عموماً علاقه مند به دنیا هستند و برای آن تلاش می کنند. اگر از بیت المال مقداری بیشتر به اشراف عرب و قریش می بخشیدی، وضع رو­به­راه تر می­شد و پراکندگی ایجاد نمی گردید و بهتر می توانستی بین رعیت عدالت به خرج دهی و سرانجام بیت المال را به طور مساوی تقسیم کنی. امام فرمود:

آیا از من می خواهید برای پیروزی خود، از جور و ستم در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم، استمداد جویم؟ به خدا سوگند، تا عمر من باقی است و شب و روز برقرار، و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز به چنین کاری دست نمی زنم. اگر اموال از خودم بود، به طور مساوی در میان مردم تقسیم می کردم، تا چه رسد به اینکه این اموال، اموال خداست.[126]

نخستین مسئله مورد توجه حضرت، رعایت مساوات میان مردم و امور شخصی و برخوردهای فردی حاکم است. حضرت به زمامداران توصیه می کند در نگاه کردن و تحیت و سلام و حتی در اشارات، با مردم یکسان رفتار کنند. به باور امام علی(ع): اگر آنان در این زمینه یکسان برخورد نکنند، زورمداران، به تبعیض طمع می ورزند و ضعیفان از عدالت ناامید می شوند:

با همگان یکسان رفتار کن. گاهی که گوشه چشم به آنان افکنی یا خیره نگاهشان کنی یا یکی را به اشارت خوانی یا به یکی تحیتی برسانی، بزرگان در تو طمع ستم [بر ناتوان] می بندند و ناتوانان از عدالتت ناامید می شوند.[127]

در اسلام، مردم از حقوق یکسان برخوردار هستند و نزدیکی و دوری به حاکم و سابقه در اسلام، نمی تواند حق خاصی برای گروهی ایجاد کند. اینکه می گوییم مردم در حقوق اجتماعی یکسان هستند، بدان معناست که مردم در وضع مساوی، از حقوق یکسانی برخوردارند. حضرت به کارگزاران خود توصیه می کند با نیکوکار و بدکار یکسان برخورد نکنند: مبادا نکوکار و بدکار در دیده ات برابرآید؛ که آن رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکار را به بدی وادارد و درباره هریک، آن را عهده دار باش که او بر عهده گرفت.

باید به کار و تلاش هر کس توجه شود، نه به عنوان و مقام او و اگر شخص غیرمعروفی کار بزرگی انجام داد، همان قدر تشویق شود که شخص بزرگ ستایش می شود:

مقدار رنج هر یک را در نظر دار و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازه رنجی که دیده و زحمتی که کشیده، تقصیر میار و مبادا بزرگی کسی موجب شود، رنج اندک او را بزرگ شماری و فرودی مرتبه فردی سبب شود کوشش سترگ وی را خوار به حساب آری.

خوش­رویی، نظارت و هدایت مطلوب، گوش دادن به سخنان مراجعان، دلسوزی، خود را از دیگران برتر ندانستن، همدردی و همدلی داشتن، انتقادپذیری و مانند آن از ویژگی هایی است که کارگزار دینی باید به آن آراسته شود.

 


آسیب شناسی اخلاقی کارگزاران

با وجود اینکه در اسلام برای انتخاب کارگزاران ملاک هایی درنظر گرفته شده، ممکن است فرد در این راه دچار لغزش شود. بنابراین، شناخت آسیب ها و راه های رفع آن ضروری است که به آنها می پردازیم.

مشارکت به معنای واقعی کلمه!

سیما وفایی

از مدرسه که برگشتم، دیدم داداشم دم در منتظرمه. با دیدنم خوشحال شد. گفت: یه خبر دارم برات تا حد انفجار. تو هم هستی البته بیشتر موبایلت. چند روزه بده ش به من، سر ماه پس ت می دم. با تمام هزینه ش. گفتم: حالا چه کاری هست.

گفت: عضو ستاد انتخاباتی شدم و باید برا آقای فلانی تبلیغ کنم. چند کیلو هم عکس و پوستر به من داد که من هم در این ثواب بزرگ! شریک باشم. تازه دعوتم کرد که عصر جلسه توجیهی برم.

از اینکه برادرم تا این حد احساس مسئولیت می کرد و علاقه مند به سرنوشت خود و کشورش بود، احساس غرور می کردم. درسته رأی اولی بود، ولی پشتکارش فوق العاده به نظر می رسید.

گردآوری نیروها و انسجام آنها، تعیین مکان برای چسباندن پوسترها و ... کمترین مسئولیتی بود که ستاد به عهدش گذاشته بود.

او حتی مامان رو وادار کرده بود ساندویچ الویه برا تمامی اعضای فعال ستاد تهیه کنه. چند شب تا صبح هماهنگی ها با موبایل من انجام می شد؛ البته برادرم بیرون ستاد و در خیابان ها و آنها داخل ستاد پشت میزهایشان. خلاصه روز رأی گیری رسید و برادرم برای اولین بار انگشتش آبی شد و سرفراز و پر غرور به خانه برگشت. از اینکه این همه در راه میهن جانفشانی کرده بود، خیلی به خودش می بالید.

ولی خسته بود؛ خیلی خسته. ما هم دم پرش نشدیم.

خوابید؛ 24 ساعت نه، 48 ساعت خوابید. فقط به زور برای نماز بیدارش می کردیم. بعد هم کارش به سِرم و دارو کشید.

بالاخره بعد از یک ماه و اندی حالش جا اومد. تو همون روزها بود که فیش مخابرات هم به دستم رسید. بیشتر از سیم کارتم هزینه مکالمه شده بود.

وقتی فیش رو نشونش دادم، بی خیال گفت: همه رو آقای فلانی پرداخت می کنه. او مستقیماً با کاندیدای مربوطه در ارتباطه.

فردای آن روز که با آقای فلانی صحبت کردم گفت: خواهرم! از برادرتان یاد بگیرید. ایشان برای اعتلای کشور فی سبیل الله تلاش کردند. این مبلغ هم که برای خانواده ی شما قابل دار نیست.

از حرفش بغضم گرفت. به قدری که حتی نتوانستم جواب خداحافظی اش را بدهم. ولی التیام بخش بغضم که به خاطرش سجده شکر بجا آوردم، رأی نیاوردن آقای فلانی بود.

 

 

 


زیرنویس های انتخاباتی (1)

نیلوفر حیدری

 آن روز، روزی است که فرشتگان الهی سنگ­فرش ایران زمین را گل­پوش می کنند و تکلیف مندان را ردای بهشتی می پوشانند.

 انتخاب آگاهانه، انتخاب گام هایی آرمانی و هدفمند است در نهایت دقت، تدبیر و تفکر صحیح.

 انتخاب اصلح، فراگیرترین و آسان ترین راه تحقق حاکمیت مردم است.

 اجرای انتخابات، اجرای یک فعل سیاسی برای اقامه حق حاکمیت است.

 اخلاقی کردن و اخلاقی بودن انتخابات، به عنوان شیوه قانونی اداره کشور، راه رسیدن به مطلوب ها را هموار می کند.

 رأی ملت ایران، رأی حضور در میدان تعهدات است.

 انتخابات در سایه خداباوری و اخلاق­محوری، همان انتخابات سالم است.

 برگ برگ رأی ما، مهری است که طومار امید دشمن را باطل می کند.

 همه با هم به انگیزه برگزاری انتخاباتی سالم و اخلاقی و اصولی و گزینش فرد اصلح، کشور را در برابر آفت ها، آسیب ها و خطرها بیمه می کنیم.

 این­بار نیز حضور تابناک و درخشان ملت مؤمن، معتقد و مقتدر ایران اسلامی بر تارک زرین سرزمینمان خواهد درخشید.

بیاییم با حضور در پای صندوق های رأی، تلخ ترین اندوه و غم­بارترین خاطره را در ذهن دشمن یادآور شویم.

 چشم هایی که قوت دیدشان را تاریکی و ظلمت تأمین می کند، این­بار هم چشم ها را خواهند بست؛ چراکه تحمل روشنایی را ندارند.

 انتخابات، هویت، روح و معنایش را در تعهد خالصانه ملت در برابر نظام جمهوری اسلامی بازمی یابد.

 انتخابات، مهم ترین نمود مشارکت سیاسی و نیز نقش آفرینی مردم در تعیین سرنوشت جامعه اسلامی است.

 انتخابات را دست­کم نگیریم؛ قرار است بهترین و شایسته ترین فرد، انتخاب شود.

 تعهد، سکوت نیست که لابه لای فریادها گم شود. تعهد، فریادی به بلندای حضور است. متعهدانه پای صندوق­های رأی حاضر می شویم.

 انتخابات، سند انقلاب و سند انقلاب در دست مردم است.

 آقا؛ ما کسی را برمی گزینیم که پیام آور اندیشه های زلال تو باشد. کسی که یار تو باشد. کسی که فلسفه انتظار و در رکاب تو بودن را، اصیل تر و زیباتر معنا کند. انتظار و در رکاب تو بودن را، اصیل تر و زیباتر معنا کند.

کسی که شیرینی اخلاص تو را چشیده باشد. ما بهترین ها را انتخابات می کنیم.

 با گزینش بهترین ها، بر بی عدالتی ها، تفرقه ها، جهل و ناراستی ها، فقر و جنگ و نابرابری ها، طغیان و عنادورزی ها و تهدید و ناامنی ها خط بطلان می کشیم.

 مهم ترین معیارها و ضوابط نامزدهای اصلح بر اساس برداشت از رهنمودهای امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری، عبارتند از: آرمان­گرایی و تحکیم مبانی دینی نظام، کارآمدی، عدالت­خواهی و اصلاحگری انقلابی.

 ملت پیرو خطّ امام، دنبال این است که یک نفر صددرصد مکتبی، اسلامی و در خط اسلام را برای ریاست جمهوری انتخاب کند.

 انتخاب رئیس جمهور شایسته، حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و ملت ایران است.

 جمهوری اسلامی را با انتخابمان انتخاب کردیم و با انتخابمان هم حفظش می کنیم.

 اگر به شدت آرزو داریم به آرزوهایمان جامه عمل بپوشانیم، در انتخابمان دقت کنیم.

 انتخاب درست، در حجم عظیم بایدها و نبایدها، یعنی ببینی کدام، تو را به حقیقت می رساند.

 خواسته ها و تمایلات ما، نیمی از زندگی است و بی­اعتنایی، نیمی از مرگ است. پس بی تردید، در صحنه انتخابات حاضر می شویم.

 انتخابات، انرژی خود را از حضور و اخلاص مردم تأمین می کند.

 به پا می­خیزیم و با انتخاب خدمتگزاری صالح و صدیق، امید بدخواهان را به ناامیدی بدل و درخت آزمندان را از ریشه قطع می کنیم.

 این انصاف نیست که انقلاب را به فراموشسی بسپاریم؛ چراکه انقلاب، حاصل دست­رنج و زحمت طاقت فرسای بسیاری است. در انتخابات شرکت می کنیم تا منصفانه عمل کرده باشیم.

 ملتی که حقیقت را تشخیص می دهد و انتخاب می کند، اصالت دارد.

 همه ما راهیان فتح قله آرمان ها و آرزوهاییم، ولی با کمال تأسف، گاه بین رفتن و نشستن، نشستن را برمی گزینیم.

 شرکت در انتخابات، نمادی از بالندگی و بلوغ مردم در عرصه های اجتماعی و سیاسی است.

 به یقین، شاهدان عینی انتخابات، این­بار هم انگشت به دهان خواهند بود.

 انسجام، وحدت و همدلی این ملت و دولت ولایت­مدار است که حرکت دشمن را به سوی بن بست ها ترسیم، تبیین و هدایت می کند.

 این بار هم، همگامی همراهان همیشه همدل انقلاب را با فریاد «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، در پای صندوق های رأی شاهد خواهیم بود.

 اگر معنا و مفهومی صحیح از واژه سرنوشت در ذهن­مان باشد، بی تردید، به سوی میدان انتخابات می­شتابیم.

 برای کسی که غیبت را تاب نمی آورد، حضور، عالی ترین، عاشقانه ترین و زیباترین شعر زندگی است. همه با هم با حضوری چشم­گیر و بی نظیر، تصنیف ماندگاری را می سراییم.

 شاید این جمعه همان جمعه ای باشد که قرن ها منتظرش بودیم!... همه با هم و با حضور سبز خود، سرآغاز ظهورش را جشن می گیریم.

 به همه ثابت خواهیم کرد که زنان و مردان ایرانی، همچنان توان و تکیه گاه کشورند و حضورشان چنین آراسته و باشکوه، در زمان و مکان جاری است.

 نه اینکه ما به نیامدنت عادت کرده باشیم. همین جلوه های استقامت و پایداری و حضورمان، یعنی یقین به آمدن تو.

 انتخاب رئیس جمهور شایسته و اصلح، میوه ای است شیرین از شجره پربار و ثمربخش انقلاب.

 ای کسانی که دشمن خطابتان می کنیم! شما می خواهید با سابقه تاریخی تیره خود، جغرافیای اصالت انتخابات را تغییر دهید زهی خیال باطل؟!

 نماد غیرت و شرافت و حمیت و شجاعت ملی، حضور در صحنه الهی انتخابات است.

 بیاییم با تلاش در این امتحان، بالاترین نمره را در پرونده تعهدات دینی و ملی خویش ثبت کنیم.

 ما کسی را برمی گزینیم که فکری نو، حرفی نو و طرحی نو برای اجرا داشته باشد.

 اصالت فرهنگ خویش را در پای صندوق های رأی به همگان اثبات می کنیم.

 آن انتظار خالصانه که می گویند، همین حضور در صحنه انتخابات است.

 همه با هم برآنیم تا با حضور در پای صندوق های رأی، عصر انتظار را زیباتر معنا کنیم.

 رأی من و تو، رأی ماست و رأی ما، ادای تکلیف الهی.

 از تأثیر حتی یک رأی در سرنوشت خویش غافل نباشیم.

 در حرکت عظیم ملت ایران، نسل جوان پیشرو بود؛ در انتخابات هم نسل جوان باید پیشرو و پیشقدم باشد.

تا شما جوانان در صحنه ها حضور دارید، تهدیدهای دشمن عملی نخواهد شد.

 بیایید برای انتخابات سالم و ثمربخش، بسیج مردمی تشکیل دهیم.

 شما جوانان باید همواره در صحنه باشید. باید نشان بدهید که جمهوری اسلامی به برکت وجودتان آسیب ناپذیر است.

 شعار «مرگ بر استکبار» شما ملت ایران، با حضور در میدان انتخابات ریاست جمهوری لباس عمل می پوشد.

 با انتخاب اصلح، فردای بهتر را برای ایران اسلامی رقم خواهیم زد.

 رأی های سبز ما، لبخند سرخ شهیدان شاهد است.

وجدان ملت ایران همیشه بیدار است. آنان که برای وجدان های بیدار لالایی می خوانند، به بیهوده خوانی متهمند.

 در هنگامه جشن حضور، جز کوردلان جاهل متأثر از تبلیغات منفی دشمن، کسی در خانه نمی نشیند.

 عزم، غرور و غیرتمندی ملت عزیز ایران، این بار نیز جسارت پوشالی دشمن زبون و نابکار را نابود می کند.

 وقتی بهترین و برترین به ریاست­جمهوری برگزیده شود، زیباترین جلوه و حضور یک ملت پای صندوق های رأی معنا خواهد شد.

 نقشه دشمن این است که یا در انتخابات شرکت نکنید یا انتخابات را به سودش پیش ببرید.

 انتخابات سالم، یعنی انتخاباتی منطبق بر موازین و اصول اسلامی.

 شرکت در انتخابات، نشان دهنده عزم و اراده ملتی است که منافع ملی را بر خواسته های گروهی ترجیح می دهد.

 ما اخلاص در عمل و پای­بندی به تعهدات را به پای صندوق های رأی می کشانیم.

 چشم ا نداز حضور مردم در انتخابات ریاست­جمهوری، زیباترین چشم انداز طبیعت را به میدان رقابت می طلبد.

 شرکت در انتخابات، به مثابه همان کفشی است که بر سر بوش فرود آمد.

 شما ملت همیشه سرافراز ایران و شما جوانان سربلند مؤمن و کارآمد! این بار هم در انتخابات شرکت خواهید کرد و بر همه بداندیشی هایی که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ایران را هدف گرفته است، چیره خواهید شد.

شما جوانان به عنوان یک قشر آگاه و فهیم و هماره هوشیار، به عنوان یک مجموعه روشن­فکر و اندیشمند، در این عرصه نیز افتخار می آفریند و روند انتخابات را به سمتی که رضای خدا در آن است، هدایت می کنید.

 اینکه اسلام در همه دوره ها و عرصه ها و صحنه ها مخالف دارد، چیز تازه ای نیست و اینکه انقلاب در صحنه انتخابات، دشمن دارد، موضوعی نیست که به تازگی اثبات شده باشد.

 انتخابات در همه برهه ها، تکلیفی الهی بوده و هست. پس با حضور در میدان انتخابات، به تکلیف الهی عمل می کنیم و برای خدا رأی می دهیم.

 شرکت در انتخابات، یعنی ما حافظ حریم قانونی ارکان نظام کشور خود و مقید به فرمان­برداری از ولایت فقیه هستیم.

 انرژی انتخابات را ایمان، اصالت و رسالت ملت تأمین می کند.

 پی­آمدهای حضور مردم در انتخابات، بطلان همه تلاش ها، توطئه ها، ترفندها، تزویرها و تبلیغات دشمن است.

 هیچ قله ای خود را زیر پای هیچ کوهنوردی نمی کشد. ما این بار هم مجهز به ایمان و اخلاص، مهیای صعود به قله های مرتفع تریم. فردای شکوهمند فتح نزدیک است.

شرکت در انتخابات این دوره نیز لبیک به «هل من ناصر» حسین(ع) است.

 


زیرنویس های انتخاباتی (2)

فرزانه وطن نواز

با حضور سبز خود پای صندوق های سه رنگ جمهوری ایران، بار دیگر عهد خود را با آرمان های میهن محکم می سازیم.

امروز، روز سرنوشت همه ماست. بیایید با حضور گرم خود در پای صندوق های رأی، سرنوشت سبز ایران را یک بار دیگر با افتخار رقم زنیم.

امروز با آرمان سرخ شهیدان هم پیمان می شویم. هر رأی ما در صندوق های جمع آوری آرا، پاسخی است به ایثار شهیدان.

دشمنان باید بدانندامروز هر رأی ملت ایران، خاری است در چشم آنان.

امروز روز شکفتن گل های سرنوشت در گلستان سبز ایران است.

شرکت در انتخابات، وظیفه ای است بر دوش هر ایرانی. امروز روز ادای این وظیفه است.

کودکان ما فردایاین آب و خاکند و امروز، ما سرنوشت فردای کودکان خود را رقم می زنیم. گویی با دادن هر رأی، دانه ای در دل خاک میهن می کاریم تا فردا نهالی پر ثمر برای فرزندانمان شود.

بیایید دست در دست هم دهیم و برای هر چه آبادتر شدن ایران بکوشیم. امروز، هر رأی سبز ما، گامی است برای آبادتر شدن ایران.

کسی که امروز من و تو انتخاب می کنیم، فردا سرنوشت ما و کودکانمان را رقم خواهد زد.

چگونه می توان ازسرنوشت خودو کشورت غافل بود، زمانی که نوبت انتخاب فرامی رسد؟! امروز، برای رقم زدن سرنوشت خود و ملتم کنار صندوق های رأی می روم!

 

 

 

زیرنویس انتخاباتی (3)

منصور نرگسی

انتخابات، عرصه شکوفایی عزم و اراده یک ملت است.

با شرکت در انتخابات، مشتی کوبنده بر دهان دشمنان عزت و اقتدار خودباشیم.

 با شرکت پرشور، در انتخابات، خشم مدعیان دروغین و دشمنان یاوه گو را برانگیزیم.

انتخابات یعنی «ما» شدن «من» و «تو».

انتخابات یعنی حضور، یعنی حماسه، یعنی قیام.

شرکت در انتخابات، قیام بر ضد تمام یاوه سرایی ها و توطئه هایدشمنان این مرز و بوم است.

شرکت در انتخابات، داد رأی «آری» به استقلال و آزادی نظام و کشور است.

این انتخابات را با حضور پرشکوه خود، پای صندوق های رأی گل افشان کنیم.

چشمان تنگ نظر دشمنان را با شرکت پرشور در انتخابات، کم سو و کم سوتر کنیم.

روباهان مکار در کمینند. با شرکت در انتخابات، خدعه این روباهان فرصت طلب را باطل کنیم.

انتخابات، شاهراه تلاقی اندیشه ها و نظرهاست.

انتخابات، تجلی گاه شعور و اراده یک ملت است.

«سیاست ما، عین دیانت ما است». با شرکت در انتخابات، در راه زنده نگه داشتن این اصل ارزشمند گام برداریم.

با گام هایی استوار و عزمی راسخ به سوی صندوق های سرنوشت ساز رأی، بشتابیم.

هم وطن! آینده این نظام، در گرو حضور من و تو پای صندوق های رأی است.

رمز بقای انقلاب اسلامی، حضور پرشکوه مردم در صحنه انتخابات است.

این من و تو هستیم که باید به فکر آینده خود باشیم. دشمن همواره به دنبال منافع خود است و هیچ گاه به ضرر خود گامی برنمی دارد. هوشیار باشیم!

 با شرکت در انتخابات، بینی اهریمنان مستکبر را به خاک ذلت بمالیم.

انتخابات، روح استقلال و آزادی نظر را در جامعه می پروراند.

من و تو همیشه باید در صحنه باشیم و مصالح امور را با دستان خود رقم بزنیم.

عزم و اراده یک ملت در صحنه انتخابات محک زده می شود. امید که در این امتحان، سربلند بیرون آییم.

این دستان من و توست که از آستین بیرون می آید و سرنوشتمان را رقم خواهد زد.

 

 

 

 

1. روحیه تکبر و استبدادگری

امیرمؤمنان، علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر می فرماید:

به مردم نگو: به من فرمان دادند و من نیز فرمان می دهم، پس باید اطاعت شود؛ چون که این گونه خودبزرگ بینی، دل را فاسد و دین را پژمرده می کند و موجب زوال نعمت هاست. اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگ بینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از توست، بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می دهد و تندروی را فرومی نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلی بازمی گرداند. بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری و در شکوه خداوندی همانند او دانی؛ زیرا خداوند هر سرکشی را خرد می سازد و هر خودپسندی را بی ارزش می کند.

2. خون ریزی به ناحق

روحیه خون ریزی، یکی از ویژگی های ناپسند است که سبب سقوط حکومت می شود. امیر مؤمنان، علی(ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید:

از خون ریزی بپرهیز و از خون ناحق پروا کن که هیچ چیز همانند خون ناحق، کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند. ... پس با ریختن خون حرام، حکومت خود را تقویت مکن؛ زیرا خون ناحق، پایه های حکومت را سست و پست می کند و بنیاد آن را برمی کند و به دیگری منتقل می سازد و تو نه نزد من و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحق نخواهی داشت؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست. اگر به خطا خون کسی را ریختی یا تازیانه یا شمشیر زدی یا دستت دچار تندروی شد ـ که گاه مشتی سبب کشتن کسی می گردد، چه رسد بیش از آن ـ ، مبادا غرور قدرت، تو را از پرداخت خون بها به بازماندگان مقتول باز دارد.

3. فراموشی و کم توجهی به محرومان

امیرمؤمنان، علی(ع)، مدیران و کارگزاران را به توجه بیشتر به قشر محروم و تأمین خواسته های آنان توصیه می کند. حضرت در عهدنامه مالک اشتر، یکی از آسیب های حاکمان را بی توجهی یا کم توجهی به طبقه محروم می داند و می فرماید:

سپس خدا را، خدا را درباره طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره ای ندارد [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم، گروهی خویشتن داری می­کنند و گروهی به گدایی دست نیاز برمی­دارند. پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه قرار داده است... . مبادا سرمستی حکومت، تو را از رسیدگی به آنان بازدارد که هرگز انجام دادن کارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک مسئولیت کوچک تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنها باش و از آنان روی برمگردان.

 

 

 


حکایت هایی از حاکمان و کارگزاران

سعیده سلطانی مقدم

اشاره

تاریخ، آینه عبرت برای آیندگان است و به آدمی درس انسانیت و زندگی می دهد. پس چه خوب است که به سخنان این پیر فرزانه گوش فرا دهیم و اندرز گیریم و به خطا نرویم. نوشته پیش رو، حکایت هایی از حاکمان و کارگزاران است که در آستانه انتخاب رئیس جمهور جدید، آن را برای اهالی رسانه گرد آورده ایم.

 عبدالملک، خلیفه غاصب اموی، مردی را طلبید و گفت: می خواهم استانداری مصر را به تو واگذار کنم. او پاسخ داد: این کار از من برنمی آید. عبدالملک غضب کرد و دشمنانش داد و گفت: منصب و مقام را دیگران به التماس می خواهند؛ به تو می دهم، ولی منت می گذاری؟ مرد پاسخ داد: آفریدگار جهان چنان که در قرآن گوید،[128] با کمال قدرت و بزرگی خود، امانت خویش را بر آسمان و زمین عرضه کرد، ولی آنها قبول نکردند و خداوند نیز خشم و غضب نفرمود. حال تو اگر استانداری مصر را به من واگذاری و قبول نکنم، آیا باید خشم بگیری؟ عبدالملک از بی منطقی خود وا ماند و ساکت شد.[129]

 منصور، خلیفه عباسی، کوشید امام صادق(ع) را به سوی خود جلب کند تا مردم فکر کنند زمامداری اش بر حق و کارهایش درست است. پس پیک و پیامی به سوی امام فرستاد که: چرا چون دیگران با ما نمی جوشی و گرم نیستی؟ امام در پاسخ فرمود:

نه ما دنیایی داریم که از تو برای از دست رفتنش، بترسیم و نه تو آخرتی داری که به امید آن پیش تو آییم و نه تو در نعمتی هستی که تبریک گوییم و نه آن را عذابی می دانی که بر آن تسلیتت گوییم. پس به چه دلیل پیش تو رفت­وآمد کنیم.[130]

 امیر اسماعیل سامانی در روزهای برف و باران بر اسب خود سوار می شد و در میدان می ایستاد و هر ستم­دیده به دادخواهی می آمد، داد او را می داد. هرگاه مدتی در میدان می ایستاد و کسی نزد او نمی آمد، همچنان سواره در شهر می گشت و هر کجا بینوایی می دید، او را دستگیری می­کرد. آن گاه سرای خود بازمی گشت و خدا را سپاس می گفت. او را گفتند: در روز برف و باران، بزرگان از خانه بیرون نمی آیند، سبب خروج چیست؟ گفت: «سبب آن است که در این­گونه ایام، غریبان و بینوایان دلتنگ تر باشند و به یاری و دستگیری، نیازمندتر».[131]

 ابومنصور، وزیر طغرل سلجوقی، مردی لایق و خداشناس بود. او هر روز پس از ادای فریضه صبح همچنان بر سجاده می نشست و تا دمیدن آفتاب، دعا می خواند. سپس به سر کار خویش می رفت. یکی از روزها برای سلطان کار مهمی پیش آمد و پیش از طلوع آفتاب، کسی را در پی وزیر فرستاد. مأموران به منزلش رفتند و دیدند وزیر مشغول ذکر است. دستور فوری شاه را به وی ابلاغ کردند، ولی برخلاف انتظار، دیدند او توجه نکرد. بازگشتند و به سلطان گفتند او مردی است مغرور و خودسر و از فرمان سر برمی تابد و با این سخنان، شاه را خشمگین کردند. آفتاب طلوع کرد و وقتی وزیر از خواندن دعا و ذکر فارغ گردید، به حضور سلطان رسید. سلطان گفت: شما را احضار می کنیم و اجابت نمی کنید؟ وزیر گفت: ای پادشاه! من اول، بنده خدا هستم و سپس چاکر سلطان. تا از وظیفه بندگی خداوند فراغت نیابم، به چاکری تو نپردازم. این سخنان محکم و قاطع در دل شاه اثر کرد. اشک چشمانش را فراگرفت و گفت: بندگی خدا را بر چاکری ما مقدم دار تا به برکت آن کارها منظم گردد و مملکت بهره مند شود.[132]


 خواجه نظام الملک، وزیر خردمند ملکشاه سلجوقی، از عالمان و دانشمندان تجلیل می کرد. در آن میان، شیخی بود در ظاهر فقیر و ژنده پوش که هرگاه بر نظام الملک وارد می شد، وزیر از جا برمی خاست و شیخ را بر جای خود می نشاند و با کمال ادب به گفته هایش گوش می داد. درباریان از این رفتار وزیر تعجب می کردند؛ زیرا او وزیر مقتدر سلجوقی و مورد احترام فراوان شاه بود. عاقبت روزی علت این کار پرسیدند. خواجه گفت: دیگر علما مرا مدح و ثنا می­گویند و اغراق می­کنند، ولی این شیخ با شهامت و بی پروایی، مرا به عیوبم آگاه می سازد و ستم هایی را که از من یا مأمورانم سر می زند، یادآور می شود. در نتیجه، من بازمی گردم و از ستم مأمورانم یا خطاهایشان جلوگیری می­کنم.[133]

 وقتی سلطان محمود غزنوی، ایاز را به غلامی خودش پذیرفت و او را همه کاره خویش گردانید، حسودان و دشمنان ناراحت بودند که چرا غلامی این­قدر باید مقرّب سلطان باشد و مرتب بدگویی او را می کردند. روزی به سلطان گزارش دادند ایاز ذخیره و گنجینه های تو را دزدیده و در خانه خود گذاشته است. در آن را هم همیشه قفل می زند و هیچ کس را راه نمی دهد. سلطان با اینکه این حرف ها را باور نداشت، به مأموران دستور داد بروند و قفل را بشکنند و هر چه یافتند، بیاورند. مأموران وقتی وارد خانه شدند، دیدند هیچ چیز جز چادر و لباس و کفش خارکنی و پوستین کهنه در آنجا نیست. به سلطان خبر دادند که چیزی پیدا نکردند.

شاه ایاز را احضار کرد و علت کار را جویا شد. ایاز پاسخ داد: من اول یک خارکن بیشتر نبودم و اکنون وزیر سلطان شده ام. برای اینکه حال گذشته از یادم نرود، نگاهی به آن می کنم و به خودم می گویم: ایاز! تو همان خارکنی و این لباس توست. حالا که لباس سلطنتی می پوشی، نکند غرور تو را بگیرد تا خیانت و تجاوز کنی. سلطان شاد شد و ایاز مقرب­تر گردید.[134]

 شهید مدرس تا نیمه های شب نامه های رسیده از طرف مردم را می خواند. بعد چند ساعتی می خوابید و سپس به مدرسه سپهسالار می رفت و از آنجا به مجلس. ازاین رو، به علت مشاغل فراوان، نمی توانست توجه زیادی به خانواده خود کند. از او پرسیدند: چرا به بچه هایتان نمی رسید؟ گفت: تمام بچه های ایران، بچه های من هستند و من اگر کاری برای آنها بکنم، برای اینها هم کرده ام.[135]

شهید رجایی معتقد بود مسئولان عالی رتبه کشور برای نزدیک شدن به مردم و درک مسائل و مشکلات آنها باید از هرگونه راحت طلبی و تشریفات و دریافت حقوق بیش از اندازه معمول بپرهیزند. در مسافرت هایی که انجام می داد، تأکید داشت این سفرها با کمترین امکانات و تشریفات ممکن صورت بگیرد. می گفت: «داخل مردم بودن و بی تشریفات مسافرت کردن ما، می تواند به ما این کمک را بکند که بفهمیم مسائل و مشکلات مردم چیست و بدانیم مردم چه می گویند».[136]

شهید رجایی صرفه جویی و هزینه و مصرف کمتر را به ویژه در شرایط آن زمان انقلاب، برای تداوم انقلاب ضروری می دانست. در همین زمینه بخش نامه ای به این مضمون برای کارکنان دولت صادر کرد: «برای تداوم انقلاب، احتیاج به کار و تولید بیشتر از یک سو و هزینه و مصرف کمتر از سوی دیگر می باشد. انقلاب فقط با شعار و تظاهر قوام و تداوم نمی یابد. لذا هرچه بیشتر کار و تولید و هرچه کمتر خرج و مصرف برای بیت المال ایجاد بکنیم. امید است با اجرای مورد فوق، خواست امام عزیزمان را که رسیدن به خودکفایی است، جداً تعقیب کنیم».[137]

 وقتی شهید باکری، شهردار ارومیه بود، شبی باران شدیدی بارید، به طوری که سیل جاری شد. ایشان همان­شب ترتیب اعزام گروه های امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم پابه پای دیگران در میان گل­ولای کوچه ها که تا زانو می رسید، به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین، شهید باکری متوجه فریاد پیرزنی شد که از مردم کمک می خواست. تمام اسباب اثاثیه پیرزن در داخل زیرزمین خانه آب گرفته بود. شهید باکری بی درنگ به کمک آن پیرزن شتافت. پیرزن به شهید باکری که مرتب در حال فعالیت بود، نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بدهد! خیر ببینی! نمی دانم این شهردار کجاست تا شما را ببیند و یک کم از غیرت و شرف شما را یاد بگیرد؟ شهید باکری خنده ای کرد و گفت: راست می گویی مادر! ای کاش یاد می گرفت.[138]

 

 

 

اولین حضور

فرزانه وطن نواز

امروز، وقتی کنار صندوق ایستادم تا رأیم را داخل آن بیندازم، ذهنم رفت به سال های دور. شاید ده یا پانزده سال پیش. سال های خاطره انگیز نوجوانی. به یاد اولین حضورم در انتخابات. آن روز بر خلاف همیشه، صبح زود از خواب بیدار شدم. هوا هنوز گرگ و میش بود. صدای بانگ خروس های ده که گاه گاهی شنیده می شد، نوید آمدن روز دیگری می داد. خبری از عزیز خانم، مادربزرگم نبود که هر صبح سر سجاده می نشست و تسبیح به دست ذکر می گفت. پدربزرگ هم مثل همیشه قبل از همه بیدار شده بود و بعد از خواندن نماز برایدوشیدن شیر گاوها بیرون رفته بود. صدای خروپف پدر هم از اتاق بغلی به گوش نمی رسید. می دانستم هنوز مادر و عمه کبری هم خواب هستند، ولی بر خلاف تصورم، متوجه شدم آنها هم خانه نیستند. نگران اهالی خانه بودم که صبح زود غیبشان زده بود. از طرفی هم عجیب بی قرار بودم.

شب قبل از پدر شنیده بودم قرار است فردا ساعت هشت صبح چند صندوق هم به ده ما بیاورند، اما تا هشت صبح خیلی مانده بود. هراس داشتم نکند اتفاقی بیفتد و من نتوانم در انتخابات شرکت کنم. آخر من رأی اولی بودم. دوست داشتم مثل بزرگ ترها در سرنوشت کشورم سهیم باشم. طاقت نیاوردم و از خانه بیرون رفتم تا هم خودم را برای رأی دادن برسانم و هم خبری از اهل خانه بگیرم. هر سال رأی گیری توی مدرسه ما انجام می شد. خوشحال بودم که من اول صف می ایستم. می دانستم بعداً چه صف طویلی تشکیل خواهد شد. وقتی به مدرسه رسیدم، با شگفتی صحنه جالبی دیدم. خیلی از مردم ده، از جمله پدربزرگ و مادرم و عمه کبری و پدر و مادربزرگ هم جلو مدرسه صف کشیده بودند. هنوز صندوق ها را نیاورده بودند و در مدرسه باز نشده بود. کم کم دیگر اهالی ده هم اضافه شدند. هر چند نشد اول صف باشم، ولی خوشحال بودم که می توانم مثل دیگران رأی بدهم و احساس غرور می کردم.

 


پیرزن

فرزانه وطن نواز

پیرزن، ته صف طویلی ایستاده بود. کاملاً مشخص بود حال خوشی ندارد، ولی بدون اینکه نشانی از کسالت و بی حوصلگی از خود بروز دهد، با لبخند مهربانی مرا می نگریست. دلم برایش سوخت. می دانستم اگراو را اول راه بیندازم، کسی معترض نمی شود. صدایش زدم: «مادر! شناسنامه ات رو بیار اول تو رأی بده!» از همان دور گفت: «نه، ننه همه به نوبت!» گفتم: «خسته نشی!» لبخند مهربانی زد و گفت: «اتفاقاً امروز حالم از همیشه بهتره. جوون! به کارت برس».

دیگر چیزی نگفتم و مشغول کار شدم. مدتی گذشت، ولی هنوز نوبت پیرزن نشده بود. نگاهی انداختم تا دوباره او را بین جمعیت ببینم، ولی خبری نبود. گمان کردم پشیمان شده و برگشته است. تا اینکه زن جوانی جلو آمد و با اشاره پیرزن را نشان داد که ناتوان روی صندلی نشسته و به سختی نفس می کشید. کمکش کردیم رأیش را داخل صندوق بیندازد. او هم با سه تا صلوات رأی خود را داخل صندوق انداخت و برای من و همکارانم کل یدعا کرد. متوجه شدیم پیرزن ناراحتی قلبی دارد و با این حال، از ادای وظیفه اش سر باز نزده و بیماری اش را برای نیامدن بهانه نکرده است. به کمک عده ای از مردم او را راهی بیمارستان کردیم. صبر و آرامش آن پیرزن سبب شد ما که از صبح در حوزه مشغول جمع آوری آرا بودیم، احساس خستگی نکنیم و خاطره زیبایی در ذهنمان به یادگار بماند.

 


کودک مشتاق

فرزانه وطن نواز

شب شده بود. تا آخرین مهلت انتخابات فقط یک ساعت باقی مانده بود. هر لحظه که می گذشت، حضور مردم در حوزه ما و کنار صندوق های رأی بیشتر می شد. کسانی که از صبح فرصت رأی دادن پیدا نکرده بودند، سریع خود را به نزدیک ترین حوزه می رساندند. سرم پایین بودو طبق تسیم کار داشتم شناسنامه ها را بررسی می :ردم تا به همکارم بدهم ها را مهر بزند. ناگهان چشمم به شناسنامه یک کودک هفت ساله افتاد. سر بالا کردم کودکی را بین جمعیت در کنار پدرش دیدم. اصرارداشت او هم مثل بزرگ ترها رأی دهد. سخت بود متقاعدش کنم سن او هنوز مناسب رأی دادن نیست، ولی دلم نیامد. کاغذ کوچک و مدادی به دستش دادم و گفتم: «عمو جان! میتوانی روی این کاغذ یک نقاشی قشنگ درباره انتخابات بکشی؟» خیلی خوشحال شد مداد را به دست گرفت و شروع به کشیدن نقاشی کرد. چند لحظه بعد آن را برایم آورد. عکس صندوق بزرگی را کشیده بد و یک مرد عینکی و کودکی در کنار او. فهمیدم آن مرد عینکی من بودم و آن کودک خودش بود که کنار صندوق با خوشحالی ایستاده بودیم.

ادامه مطلب...
۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی