آمادگی دفاعی متوسطه دوم نجف آباد

وبلاگ گروه دفاعی نجف آباد

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

ماه صفر


ماه صفر ، اعمال ماه صفر
ماه صفر دومین ماه حرام قمری است که به دلیل نحس بودن آن اعمال مستحبی و واجب از جمله نماز و صدقه دادن و ... در آن ذکر شده است.
بازدید : 6,752 نفر

ماه صفر و اعمال آن

ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذاری آن دو دلیل ذکر می شود:ماه صفر

ماه صفر

علت نامگذاری ماه صفر به این نام

نخست این که از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.

دلیل دوم این که از صِفْر به معنای خالی گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه های حرام(رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ می شدند و شهرها خالی می شد.

معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.

در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است:با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.

دعای ماه صفر

اعمال واجب ماه صفر 


اول ماه صفر

اعمال مشترک ماه صفر اول هر ماه  نیز قابل توجه است از جمله:

دعا

در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید:اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید:اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.
بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.

قرآن

خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».

روزه

از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می گوید:مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

نماز

شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که:در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.

روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

نماز ماه صفر

 نماز و روزه در ماه صفر

اعمال مستحبی ماه صفر

درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است.

دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:

یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ. 

ای سخت نیرو و ای سخت عقوبت! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. ای نیکو ده، ای زیبایی بخش، ای نعمت بخش، ای فزون بخش، ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش

سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال نیز اعمالی را برای ماه صفر ذکر کرده که به شرح ذیل است:

روز سوم

در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره حمد و سوره فتح و در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابی سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه.

روزبیستم

در روز اربعین زیارت امام حسین(ع) مستحب است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتی که شیخ طوسی از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده، چنین آمده است:نشانه های مؤمن پنج چیز است:به جای آوردن 51 رکعت نماز(17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله)؛ خواندن زیارت اربعین امام حسین علیه السلام؛ انگشتر را بر دستِ راست نهادن؛ پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و "بسم الله الرّحمن الرّحیم" را در نماز بلند گفتن.


۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

شهادت آیت الله اشرفی اصفهان


آیت‌الله اشرفی اصضفهانی

آیت‌الله عطاء‌الله اشرفی اصفهانی، سال 1281 هجری شمسی در خمینی‌شهر اصفهان متولد شد. تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی‌شهر گذراند و در سن 12 سالگی برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد. طی حدود 10 سال از محضر علمایی چون آیت‌الله سیدمهدی درچه‌ای،آیت‌الله سیدمحمد نجف‌آبادی، مرحوم فشارکی و مرحوم مدرس استفاده کرد.

به گزارش ایسنا، وی دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و در مدتی که در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله میان اصفهان تا خمینی شهر را که 12 کیلومتر بود، طی می‌کرد.

ایشان در توصیف شرایط تحصیلاتش در اصفهان می‌گوید:ر زمانی در حجره­‌ای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی می­‌کردیم. بسیاری از روزها نه چای داشتیم نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالت‌های مدرسه استفاده می‌کردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دور افتاده اصفهان می­‌رفتم و از صبح تا عصر درآن­ مسجد درس‌های یک هفته را دوره می‌کردم. در مدت دوازده ساعتی که آنجا مطالعه می‌کردم، غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود.

در سال 1302 و در سن 20 سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه و دینی رهسپار حوزه علمیه قم شد. در تمام طول مدت 23 سال اقامت در قم،ایشان تنها سه یا چهار ماه با خانواده خود بودند و بقیه این سالها را تنها مجرد سپری کردند.

با همه مشکلات و مسائل آن زمان، در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج می­‌داد. پس از اندک زمانی از فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار می­‌آمد. در سن 40 سالگی اجازه اجتهاد خود را از آیت‌الله خوانساری دریافت کرد.

در سال 1335 بنا به دستور مرحوم آیت‌الله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی کرمانشاه به انجام اعزام و رحل اقامت افکند و پس از ورود به کرمانشاه طلاب و شاگردان بسیاری را تربیت کرد.

با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) حرکت‌های وسیعی را در کرمانشاه پایه گذاری کرد . عمده ترین مراسم که تا آن روز سابقه نداشت در واقع جرقه­‌ای بود در جهت شعله‌ور شدن یک آتش عظیم در این منطقه،مجلس بزرگداشت شهادت آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی بود که بنا به دعوت و اطلاعیه شهید اشرفی اصفهانی در مسجد آیت‌الله بروجردی منعقد شد. در مجلس سخنرانی‌های پر هیجان و انقلابی مطرح شد و ساواک با و جود بسیج تمام نیرو وقوای خود برای دستگیری و کارشکنی در مراسم موفق نشد و سخنرانان به طور مخفیانه از شهر خارج شدند.

خدمات شهید:

1- تاسیس حوزه علمیه امام خمینی در باختران و اداره این حوزه با بیش از 60 نفر طلاب.

2- بازسازی مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی.

3- توسعه کتابخانه مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی که قریب دو هزارجلد به کتابهای آن اضافه نمودند.

4- تاسیس حوزه علمیه جهت خواهران، که پس از شهادت ایشان به نام حوزه علمیه شهید محراب نامگذاری شد.

5- ایجاد وحدت کامل بین روحانیت شیعه و سنی که از بزرگترین خدمات آن شهید است که در طول تصدی مسئولیت بعنوان امام جمعه در این رابطه سمینارهای متعددی در شهرهای مختلف بویژه با حضور برادران اهل سنت تشکیل داد که اثرات بسیار مطلوبی داشته است.

6- بازسازی مسجد جامع باختران که از برکت نماز جمعه این مسجد بازسازی کامل شده است.

7- افتتاح شماره حسابهای متعدد به نام مهاجرین جنگی و جبهه جنگ و بازسازی مناطق جنگی و همچنین کمک به سیل زدگان خوزستان و زلزله کرمان و طبس که تمام وجوه این شماره حسابها جمع آوری و برای نجات برادران و خواهران آسیب دیده و برادران رزمنده صرف شده است.

با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه و پشتیبانی جبهه های جنگ، آیت‌الله اشرفی نیز با مهم توصیف کردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبه‌های نماز جمعه و مصاحبه‌ها و پیام‌های خود به حضور مردم در جبهه ها تأکید می‌ورزید.

شهید محراب، دائماً با حضور در جبهه‌ها به دیدار رزمندگان می‌شتافت و مقید بود که برای آنان سخنرانی کند. و با یکایک رزمندگان مصافحه می‌کرد و با آنان به گفت‌وگو می‌نشست و می‌فرمود: "وقتی به جبهه می‌روم تا مدتی روحیه ام قوی می شود."

علی رغم کهولت سن مسافت‌های طولانی و راه‌های صعب‌العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه توحید، با وسایل نقلیه نظامی در شرایط دشوار می‌پیمود. بارها در جبهه‌های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت و با سخنرانی‌های دلنشین، به سپاهان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر کرد و با خواندن دو رکعت نماز شکر در مسجد این شهر،‌ سپاسگزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد.

وجود آن روحانی جلیل القدر در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آنها می‌گردید. یک بار پس از عزیمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان گردید و زیر بمباران وحشیانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا عازم آبادان شد. هنگام آغاز عملیات فتح‌المبین در دوم فروردین 1361،در قرارگاه حضور یافت و پیشنهاد کرد عملیات به نام حضرت زهرا سلام الله علیها نامگذاری شود.

در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر،عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شکر را به امامت ایشان به جای آوردند.بعداز ظهر همان روز علیرغم مخالفت فرماندهان،وی و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شد و پس از ورود به شهر،به مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور یافت و فرمود: "امروز یکی از روزهای مهم اسلامی و یوم‌الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود که بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم."

در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عملیات مسلم بن‌عقیل با حضور شهید و تنی چند از مقامات کشوری و لشکری آغاز شد. ایشان در آن شب حال عجیبی داشت و یک لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه‌ای هم به استراحت نپرداخت. نزدیکی‌های صبح بود که یک گلوله توپ در نزدیکی چادر ایشان منفجر شد.

فرماندهان جهت ترک آن محل اصرار کردند،‌اما ایشان نپذیرفت و گفت:"من از این محل نمی روم و آماده هرگونه مسئله‌ای هستم، زیرا خون من رنگین‌تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم." سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم کرمانشاه کرد.

در پشت جبهه هم فعالیت‌های چشگیری داشت که از جمله آنها افتتاح حسابی در بانک برای جمع‌آوری کمک‌های نقدی به جبهه‌ها بود. حساب دیگری نیز جهت کمک به مهاجران جنگ افتتاح کردند. حساب دیگری نیز جهت بازسازی منطقه گیلان غرب که به استان کرمانشاه محول شده بود، اختصاص دادند.

شهید اشرفی اصفهانی به مسئله وحدت بین شیعه و سنی اهمیتی فوق‌العاده می‌داد و اقدامات ایشان در این زمینه بسیار مؤثر واقع می‌شد.

آیت‌الله اشرفی اصفهانی پس از 80 سال زندگی پرافتخار و خدمت به اسلام و قرآن، توسط یکی از مزدوران آمریکا و منافقین کوردل،ظهر 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد و طومار زندگی پرافتخارش نه تنها بسته نشد،بلکه ورقی دیگر خورد و نامش در صحنه گیتی مانند خورشید برای همیشه می درخشد.

۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

پیام تسلیت2

ادامه مطلب...
۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

پیام تسلیت1

کنیه و القاب

کنیه‌های او؛ ابوالحسن، ابولحسین، ابومحمد، ابوبکر، ابوعبدالله، زین العابدین، سجاد، زکی و ذو الثفنات (فردی که اعضای سجده او در اثر کثرت سجود پینه بسته است) که حاکی از زندگی زاهدانه وی در مدینه است.[۲][۸]

تولد

علی بن حسین در مدینه به دنیا آمد. بیشتر منابع، تاریخ تولد او را سال ۳۸ هجری ذکر کرده‌اند؛ ولی منابع دیگر سال‌های ۳۳، ۳۶، ۳۷ و ۵۰ هم ذکر کرده‌اند.[۲] او دو سال در دوران امامت علی، ۱۰ سال در دوران امامت حسن بن علی (امام دوم شیعیان) و یازده سال در دوران امامت پدرش حسین بن علی زیست.[۹] گفته می‌شود که مادر آن امام شهربانو، دختر یزگرد، آخرین پادشاه ساسانی بوده است.[یادداشت ۱][۵] از اینرو آن امام ابن الخیرتان، پسر دو بهترین، (قریش در بین اعراب و ایرانی‌ها در بین غیر عرب‌ها) نام گرفته بود.[۱۰] بر اساس برخی روایتها مادر آن امام در زمان خلافت به عنوان اسیر به مدینه آورده شد که عمر می‌خواست او را بفروشد اما علی پیشنهاد داد تا از او بخواهند شوهر دلخواهش را از بین جوانان مسلمان انتخاب کند و جهازش را بیت المال بدهد. عمر این پیشنهاد را پذیرفت و شهربانو حسین پسر علی را انتخاب کرد.[۵][۵][۱۰][۱۱][۱۲]

در کربلا و دمشق

علی بن حسین به هنگام حادثه کربلا در سال ۶۱ هجری حضور داشت ولی چون مریض بود، در جنگ شرکت نیافت، و از اینرو، زنده ماند. برای تمایز از برادر بزرگترش (علی اکبر) و عبدالله و علی که در منابع ذکر شده که در جنگ کشته شده‌اند، او را علی اوسطنامیده‌اند. بنابر گزارش‌های جنگ، شمر بن ذی الجوشن خواست تا او را با وجود مریضی بکشد، ولی دیگران (از جمله عمر بن سعد) جلوی او را گرفتند. هنگامی که او اسیر گشت، به فرمان عبیدالله بن زیاد در کوفه، قرار بر اعدام او شد، ولی با التماس‌های عمه‌اش زینب رهایش کردند. او را به همراه زنان، به دمشق، پیش خلیفه یزید فرستادند. در کامل البهایی و البحار به نقل از سهل بن سعد ساعدی آمده که به او گفته است: عازم بیت المقدس بودم که در سر راه گذرم به شام افتاد و یزید بن معاویه اشراف و سران شام را فراخواند و به دور خود نشاند و دستور داد تا علی بن الحسین و سرها و اسرا نزد وی آورده شوند آنها در حالی که با طناب پیچیده شده بودند وارد کردند. علی بن الحسین به او گفت: تو را به خدا ای یزید می دانی که اگر پیامبر ما را به چنین حال و روزی ببیند چه می‌کند همهٔ حاضران به گریه افتادند. یزید دستور داد طناب‌ها را پاره کنند و وقتی که سرها را پیش پایش گذاردند شعری بر ضد حسین بن علی خواند و مجادله‌ای لفظی که به خشونت نیز کشیده شد مابین یزید بن معاویه و علی بن الحسین روی داد. آنچه که تردیدی در آن نیست اینکه یزید بن معاویه و و همدستانش در کربلا با امام حسین و در کوفه و شام با اسرا به گونه‌ای که در تاریخ عرب نظیر ندارد و سابقه نداشته، زشت‌ترین و قبیح‌ترین رفتارها را داشته‌اند.[۱۳]

در مدینه

امام سجاد با این که پس از واقعه کربلا جامعه اسلامی را گرفتار ترس و یأس می‌دید و کسی را نمی‌یافت که تربیت کند و دانش خویش را به او بسپارد ولی از پای ننشست و با دعا و نیایش مطالب عمیق و مضامین ارزنده و گرانقدری را به جامعه اسلامی به ویژه شیعیان منتقل ساخت.[۱۴]

شیخ صدوق در الخصال چنین می‌نویسد: «علی بن الحسین به مدت بیست سال بر پدرش اشک ریخت و خدمتکارش به او گفت: اکنون دیگر وقت آن است که اندوهت پایان گیرد، پاسخش داد: چه می‌گویی یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت که وقتی خداوند یکی از آنها را از وی دور گرداند از بسیاری گریه بر او چشمانش سفید شد و موهایش به سپیدی گرائید و کمرش از شدت غم، خم گردید حال آنکه فرزندش در همین دنیا زنده بود و من نگاهم به پدرم، برادرم، عمویم و هفده تن از مردان خانواده‌ام که در اطرافم کشته افتاده بودند، افتاده حال چگونه می‌خواهی غم و اندوهم پایان گیرد.»[۱۵]

در شورش مدینه به سال ۶۲ یا ۶۳ هجری قمری و در هنگامی که مردم شهر با عبدالله بن حنظله (غسیل الملائکه) بیعت کردند و بنی امیه را که شمار آنان به هزار تن می‌رسید، نخست در خانه مروان پسر حکم به محاصره افکندند، سپس از شهر بیرون راندند. در این روزهای پر گیرودار مروان نزد عبدالله بن عمر رفت و از او خواست تا خانوادهٔ وی را نزد خود نگاه دارد، عبدالله نپذیرفت. مروان چون از حمایت وی مأیوس شد پناه به علی بن الحسین برد و گفت: من خویشاوند توأم، می‌خواهم که خانوادهٔ من با خانوادهٔ تو باشد. علی بن الحسین با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول کرد و کسان مروان را همراه با زن و فرزند خود به یَنبُع فرستاد و مروان همیشه از این کرامت سپاس‌گزار بود. این که طبری نوشته است: علی بن الحسین با مروان دوستی قدیمی داشت بر اساسی نیست. مروان هیچ‌گاه به بنی هاشم روی خوش نشان نداده است. بنابر این جایی برای دوستی او با علی بن الحسین نبوده و طبری می‌خواهد جوانمردی را که خاندان هاشم از حد اعلای آن برخوردار بوده‌اند نادیده بگیرد و آن را به حساب دوستی شخصی بگذارد.[۱۶] بعد از فتح مدینه، بدست فرماندار بزید، مسلم بن عقبه، به هنگام ورود به مدینه، به همراه مراسم تشریفاتی پذیرایی و گرامی داشته شد. در ۶۲ هجری، هنگامی بازگشت از مکه و زمانی که حسین بن نُمیر، جانشین مسلم بن عقبه در مدینه شده بود، از او به گرمی استقبال شد و برای اسبش علوفه تازه آوردند و هر همان زمان، عبدالله بن زبیر، به طور علنی خود را خلیفه جدید اعلام کرده بود.[۲] علی بن حسین هرگز با عبدالله بیعت نکرد، گرچه او روابطی را با خاندان زبیر برقرار کرد. او شخصاً سُکَینَه، خواهرش را برای عقد مصعب بن زبیر، برادر عبدالله و فرماندار عراق، به عراق همراهی (اسکورت) کرد و ۴۰ هزار دینار از او پاداش گرفت.[۱][۲]

در واقعهٔ حره علی بن الحسین به سلامت ماند. چون از یک سو وی در شورش دخالتی نداشت و از سوی دیگر در آغاز درگیری هنگامی که مروان بن حکم، عامل مدینه، نزد او رفت و خواهش کرد که خانواده اش را در پناه بگیرد علی بن الحسین خواهش او را با بزرگواری پذیرفت و آنان را به یَنبُع فرستاد.[۱۷] همچنین علی بن الحسین چهارصد خانواده از عبدمناف را در کفالت خود گرفت و تا لشکر مسلم بن عُقبَه در مدینه بود هزینهٔ آنان را می‌پرداخت.[۱۷]

ایتان کلبرگ چنین می‌نویسد: «پس از جنگ حرّه، با اینکه مسلم بن عقبه، مستقیمأ از یزید دستور داشت تا از سران و بزرگان مدینه بیعت بگیرد، سوگند بیعت با خلیفه را بر علی بن الحسین تحمیل نکرد. بر عکس، علی بن الحسین نسبت به ارتباط با شورشیان مدینه که علیه خلافت یزید قیام کرده بودند، از خود رغبتی نشان نداد و در مقابل به خانواده مروان بن حکم پناه داد.»[۱۸]

همچنین کلبرگ به القاب ویژه علی بن الحسین، چون: زین العابدین، سجاد، زکی و ذو الثفنات (فردی که اعضای سجده او در اثر کثرت سجود پینه بسته است) که حاکی از زندگی زاهدانه وی در مدینه است، اشاره دارد و او را در زمره «بکّائون» برشمرده است؛ چه در مدت چندین سال متمادی برای پدرش و دیگر شهیدان کربلا می‌گریست. وی معتقد است: صدقه‌های پنهانی او در نیمه‌های شب نیز تنها پس از وفات آن حضرت بر مردم آشکار گردید و علامات به جای مانده بر شانه‌های او حکایت از حمل بارهای سنگین غذا برای فقرا داشت.[۱۸]

دوران قیام مختار

او رابطه محتاطانه‌ای با مختار برقرار کرد. این غیرممکن می‌آید (علی‌رغم گزارش شیعیان) که مختار از حمایت معنوی علی بن حسین به جای عمویش، محمد بن حنفیه برخوردار شده بود یا اینکه سر بریده عمر بن سعد را به عوض عمویش، برای او فرستاده باشد.[۲]

زمانی که مختار ۱۰۰ هزار دینار برای او هدیه فرستاد، او تمایلی به پذیرفتن نداشت. پس از مرگ مختار، او به خلیفه اموی، عبدالمالک نامه فرستاد که به او تحویل دهد، ولی خلیفه او را تشویق کرد که از آن استفاده کند.[۱][۲] گفته می‌شود که مختار کنیز گرانبهایی را هم به علی بن حسین داده بود که این کنیز، مادر زید بن علی شد.[۲]

ایتان کلبرگ این رابطه را سخت متزلزل و بی‌ثبات توصیف کرده است. از نظر او، این موضوع موجب موضع گیری‌های ضد و نقیض نویسندگان شیعی نسبت به مختار شده است. از جمله در گزارش‌های کلبرگ آمده است: «مختار مشتاق حمایت امام -علی بن الحسین- بود و تنها پس از پاسخ رد وی، به ابن حنفیه روی آورد؛ امام به طور علنی او را لعن کرد؛ مختار با فرستادن سر عبید الله بن زیاد برای امام، مورد ستایش امام قرار گرفت...»[۱۸]

دوران امامت

آغاز امامت علی بن الحسین به سال ۶۱ هجری قمری است و امامتش ۳۵سال به طول انجامید. دوران امامت او توأم با اختناق شدید و سخت گیری‌های حاکمان بنی امیه علیه شیعیان بود؛ به گونه‌ای که بنا به روایتی در ابتدای امر تنها اصحاب آن حضرت پنج تن بوده‌اند که این خود دلالت بر وضعیت خاص آن زمان می‌کند. علی بن الحسین در این دورانِ سخت به تربیت شاگردانی چند می‌پردازد که از جمله سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام‌الطول و ابوخالد کابلی می‌باشند.[۱۹][۲۰][۲۱]

با کشته شدن حسین بن علی و با قیام مختار اکثریت شیعیان رو به مختار گردانیدند و مختار نیز قیام خود را به نیابت محمد حنفیهفرزند دیگر علی عنوان می‌کرد. در این هنگام بود که بحث حق جانشینی و اینکه آیا امامت حق علی بن حسین است یا محمد حنفیه بالا گرفت. محمد حنفیه مرد شجاع و پارسایی بود که عدهٔ زیادی به امامتش اعتقاد داشتند. عدهٔ دیگری اما علی بن حسین را امام دانسته معتقد بودند حسین او را به عنوان امام بعدی انتخاب کرده است. محمد حنفیه می‌گفت او به امامت سزاوارتر است چون پسرعلی بن ابی طالب می‌باشد. سجاد اما از عمویش می‌خواست تا از خدا بترسد و چنان ادعایی نکند. گفته می‌شود که پس از مرگ ابن زبیر، حاکم مدینه، محمد حنفیه و زین العابدین توافق کردند به مکه رفته مقابل حجرالاسود ایستاده برای دریافت نشانه‌ای از طرف خداوند دعا کنند. ابتدا محمد دعا کرد اما جوابی نیامد. سپس زین العابدین دست به دعا برداشت که بر اساس این روایت، حجر الاسود شروع به تکان خوردن کرد طوری که نزدیک بود از روی دیوار بیفتد، و با زبان فصیح عربی به حرف آمده شهادت داد که علی بن حسین امام و جانشین واقعی حسین است. شهادتی که محمد حنفیه به آن رضایت داد. پس از آن زین العابدین به مدینه برگشته زندگی ساکتی را به همراه عدهٔ محدودی از اطرافیانش، که برای سوالات دینی به او مراجعه می‌کردند، گذراند.[۱۲] به گفته مادلانگ در دانشنامه اسلامی در این زمان به مدت یک نسل رهبری شیعیان در خارج از دایره فرزندان فاطمه بود. علی بن حسین نیز از فعالیت‌های شیعه دوری گزیده بود و پیروان چشمگیری بسوی خود جذب نکرده بود.

۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

گردهمایی های استانی96

دیف

تاریخ

موضوع

ساعت

مکان

1

24/8/96

مجمع اول:  
امداد و کمک های اولیه
سخنران: آقای عابدی مدرس فوریت های پزشکی

17:30-15:30

سالن اجتماعات مرکز تحقیقات استان اصفهان

2

12/12/96

مجمع دوم:
سخنرانی علمی " پدافند سایبری "
سخنران: آثای دکتر رضایی  مدرس دانشگاه

17:30-15:30

سالن اجتماعات مرکز تحقیقات استان اصفهان

۱۵ مهر ۹۶ ، ۰۸:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی

سال جدید

شروع سال تحصیلی جدیدرابانام خداوندآغازکرده وحضورهمکاران ودانش آموزان تبریک می گوییم.

۰۴ مهر ۹۶ ، ۰۹:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خدیجه سورانی