اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

خلاصه زندگینامه امام یازدهم حضرت حسن عسکرى (ع )

ویژگیهاى زندگى امام حسن عسکرى (ع )

بـعـد از امـام هـادى (علیه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام حسن عسکرى (علیه السلام )

رسید؛ زیرا خصال و ویژگیهاى امامت در وجود او جمع بود و در خصایص مقام مقدس امامت ، از

هـمـه مـردم زمـان خـودش بـرتـرى داشـت او در عـلم ، زهـد، کمال عقل ، عصمت ، شجاعت ، کرم

و اعمال بسیار که انسان را به پیشگاه خدا نزدیک مى کند، سـرآمـد هـمه اهل زمان خود بود. از

سوى دیگر پدر بزرگوارش  امام هادى (علیه السلام ) با تصریح و اشاره ، جانشینى و امامت آن

حضرت را بیان نمود.

امـام حـسـن عـسـکـرى (عـلیـه السـلام ) در (هـشـتـم ) مـاه ربـیـع الاخـر سـال 232 هـجـرى ، در

مـدیـنـه چـشـم بـه ایـن جـهـان گـشـود و روز جـمـعـه هـشـتـم ربـیـع الاوّل سـال 260 در سـن 28

سـالگـى در سامرّا از دنیا رفت و در خانه اش در سامرا کنار قـبـر پـدرش ، به خاک سپرده شد

مادرش اُمّولد بود و ((حدیثه )) نام داشت و مدّت خلافت و امامت امام حسن عسکرى (علیه

السلام ) شش سال بود.

نمونه هایى از دلایل امامت امام حسن عسکرى (ع )

1 ـ ((یـحـیـى بـن یـسـار عـنـبرى )) مى گوید: ابوالحسن امام هادى (علیه السلام ) چهار ماه قبل

از وفات خود به (امامت ) پسرش امام حسن عسکرى (علیه السلام ) وصیّت کرد، من و عدّه اى از

دوستان را بر آن وصیّت به گواهى گرفت .

2 ـ ((على بن عمر نوفلى )) مى گوید: در محضر امام هادى (علیه السلام ) در صحن خانه اش بودم

، پسرش ((محمّد)) در کنار ما عبور کرد، به امام هادى (علیه السلام ) عرض کردم : فدایت گردم !

این آقا (یعنى محمّد) بعد از شما امام و صاحب ماست ؟

در پاسخ فرمود:((لا، صاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِى الْحَسَنُ؛ نه ، بلکه امام و صاحب شما بعد از من ، حسن

(علیه السلام ) است )).

3 ـ ((عـلى بـن مـهـزیـار)) مـى گوید: به امام هادى (علیه السلام ) عرض  کردم : پناه مى برم به

خدا! اگر براى شما اتّفاقى (یعنى مرگ ) رخ دهد ما به چه کسى رجوع کنیم (و او را امام خود قرار

دهیم ؟).

در پاسخ فرمود:((عَهْدِى اِلَى الاَْکْبَرِ مِنْ وُلْدِى یَعْنِى الْحَسَن (علیه السلام )؛ عهد (امامت ) من به

بزرگترین فرزندان من یعنى حسن (علیه السلام ) است )).

4 ـ معرّفى امام حسن عسکرى (علیه السلام ) در مجلس سوگوارى امام جواد (علیه السلام ) :

جماعتى از بنى هاشم که یکى از آنان ((حسن بن حسین افطس )) بود. هنگام وفات امام جواد

(عـلیـه السـلام ) در خـانـه امـام هادى (علیه السلام ) اجتماع کرده بودند و براى امام هادى

(عـلیـه السلام ) در صحن خانه فرشى در زمین گسترده بودند و مردم در محضرش نشسته بودند،

گفتند: تخمین زدیم که از آل ابوطالب و بنى عبّاس و قریش 150 نفر مرد بودند غـیـر از غـلامـان و

سـایـر مردم . ناگاه امام هادى (علیه السلام ) به حسن بن على (امام حسن عسکرى ) نگاه کرد

که گریبان چاک کرده و در سمت راست آن حضرت ایستاده و ما او را نمى شناختیم پس از

ساعتى که حسن عسکرى (علیه السلام ) ایستاده بود امام هادى (علیه السلام ) به او روکرد و

فرمود:

((پـسر جان ! شکر خدا را در وجود خودت تازه کن که خداوند موضوع تازه اى در مورد تو فرموده

است )).

حسن عسکرى (علیه السلام ) گریه کرد و کلمه استرجاع به زبان آورد و گفت :

((اَلْحَمْدُللّهِِ رَبِّالْعالَمِینَوَاِیّاهُ اَسْئَلُ تَمامَ نِعَمِهِ عَلَیْنا وَاِنّاللّهِِ وِانّا اِلَیْهِراجِعُون )).

((حـمـد و سـپـاس خـداونـدى را کـه پـروردگـار جـهـانـیـان اسـت و تـنـهـا از درگـاه او تکمیل نعمتش

را بر ما مساءلت مى نمایم و همه ما از آن خدا هستیم و همه ما به سوى او باز مى گردیم )).

ما سؤ ال کردیم : این جوان کیست ؟.

گـفـتند: این شخص ، حسن بن على (علیه السلام ) فرزند او یعنى فرزند امام هادى (علیه

السـلام ) اسـت ، بـه نـظـر مـا مـى آمد که حضرت حسن عسکرى (علیه السلام ) در آن وقت ،

بـیـسـت سـال یـا در ایـن حـدود، سـال دارد، در آن وقت او را شناختیم . و دانستیم که امام هادى

(علیه السلام ) با امامت و قائم مقامى او بعد از خودش اشاره نمود.

نشانه اى از امامت امام حسن عسکرى (ع )

((ابـوهاشم جعفرى )) مى گوید: از تنگى و فشار زندان و دشوارى کُند و زنجیر (که در زنـدانـهـاى

بـنـى عبّاس مبتلا بودم ) به امام حسن عسکرى (علیه السلام ) شکایت کردم ، در نامه اى براى

من نوشت :

((تو همین امروز ظهر، نماز ظهر را در خانه خودت مى خوانى )).

هـمـانـگـونـه کـه فـرمـوده بـود، هـنـگـام ظـهـر مـرا از زنـدان آزاد کـردند و نماز ظهر را در مـنـزل

خـودم خواندم و من از نظر مخارج زندگى در فشار و تنگدستى بسر مى بردم و مى خـواسـتـم در

نـامـه اى کـه براى آن حضرت نوشتم ، از او بخواهم که کمک مالى کند ولى شرم کردم آن را

بنویسم لذا به خانه ام رفتم ، آن حضرت صد دینار براى من فرستاد و به من نوشت :

((هـرگـاه نیاز پیدا کردى شرم و ملاحظه نکن ، آن را از ما بخواه که به خواست خدا، آنچه بخواهى

به تو خواهد رسید)).

و روایات در این راستا، بسیار است که براى رعایت اختصار به همین مقدار بسنده مى شود.

سایر خصوصیّات آخر عمر امام حسن عسکرى (علیه السلام )

حـضـرت ابـومـحـمـّد امـام حـسـن عـسـکـرى (عـلیـه السـلام ) در اوّل مـاه ربـیـع الاوّل سـال 260

هـجـرى ، بـیـمـار شـد و در روز جـمعه هشتم همین ماه در همین سـال ، وفـات یـافـت ، او

هـنـگـام وفات ، 28 سال داشت و جسد مطهّر او را در ((سامرا)) در خانه خود کنار قبر پدر

بزرگوارش ، به خاک سپردند.

پـسـرش حـضـرت مـهـدى مـنـتـظـر (اَرْواحـُنـا لَهُ الفـِداءِ) را کـه امـیـد جـهـانـیـان بـراى تشکیل

حکومت حقّ جهانى است ، بجاى گذارد.

فرزند امام حسن عسکرى (ع )

ولادت حـضرت مهدى (عج ) در پنهانى انجام شد و وجود چنین پسرى را مخفى نمودند؛ زیرا

خـفـقـان و سـانـسـور شدید حکومت طاغوتیان عبّاسى ، همه جا را فراگرفته بود و سلطان زمـان

در جـسـتـجـوى آن حـضـرت بود و براى آگاهى از وضع او، بسیار تلاش مى نمود و بـخـصـوص در

مـذهـب شـیـعـه دوازده امامى ، آمدن او شایع شده بود و همگان مى دانستند که شیعیان در

انتظار آمدن او بسر مى برند، بر همین اساس ، امام حسن عسکرى (علیه السلام ) در زمـان

حیاتش ، آن فرزندش را آشکار نکرد و بیشتر مردم بعد از وفات آن حضرت نمى دانستند که او چنین

پسرى دارد.

بـرادر امـام حـسـن عـسـکـرى (عـلیـه السـلام ) کـه ((جـعفر)) نام داشت (و بر اثر انحراف و

دروغـگـویـى ، بـه ((جـعـفـر کذّاب )) معروف گردید) ارث آن حضرت را تصاحب کرد و در زندانى کردن

کنیزهاى آن حضرت و آزار رساندن به همسران آن حضرت کوشش کرد و به اصـحـاب امـام حـسـن

عسکرى (علیه السلام ) که یقین به وجود پسر آن حضرت و اعتقاد به امامت او داشتند و در انتظار

او بسر مى بردند، ناسزا مى گفت و از آنان بدگویى مى کرد و دشـمـنـى بـا آنان آغاز کرد و آنچنان

آنان را ترساند که همه آنان را پراکنده نمود (با تـوجـّه بـه ایـنکه جعفر کذّاب با حکومت عبّاسیان

همدست شده بود) خلاصه اینکه : او نسبت بـه بازماندگان امام حسن عسکرى (علیه السلام )

شرایط بسیار سختى را پدید آورد، او باعث شد که آنان را زندانى کردند و به کُند و زنجیر کشیدند و

تهدید، تحقیر و توهین نمودند وانواع آزارها به آنان رساندند، ولى سلطان زمان (معتمد یازدهمین

خلیفه عبّاسى ) با همه کوششهایش ، به آن پسر بزرگوار (حضرت مهدى (علیه السلام ) ) دست

نیافت .

و در ظاهر، جعفر (کذّاب ) اموال امام حسن عسکرى (علیه السلام ) را براى خود برداشت و در

میان شیعیان امام حسن (علیه السلام ) کوشش بسیار کرد تا او را به عنوان امام دوازدهم به

جـاى بـرادرش  بـپـذیـرنـد ولى هـیـچـیـک از شـیعیان ، دعوت او را نپذیرفتند، حتّى در این

گـمـراهـى ، از سـلطـان زمـان کمک خواست و اموال بسیار در این را خرج کرد و به هرجا که گـمـان

مـى بـرد که مى تواند از آن استفاده کند، دست انداخت ، ولى نتیجه نگرفت و نقشه هایش نقش

برآب گردید.

بـراى جـعـفر در این رابطه در تاریخ ، داستانها، روایات و مطالب بسیار، وجود دارد که بـراى رعایت

اختصار در این کتاب مختصر از ذکر آنها خوددارى شد، آن داستانها نزد شیعه دوازده امامى و آگاهان

به تاریخ ، معروف مى باشد.